on the edge

پیشنهاد کاربران

یک اصطلاح نشان دهنده وضعیت تنش شدید، هیجان یا عدم قطعیت است. این عبارت می تواند به اضطراب، انتظار یا نزدیکی به یک رویداد یا تصمیم مهم اشاره داشته باشد.
به طور نمادین، نشان دهنده قرار گرفتن در یک نقطه بحرانی است، چه از نظر احساسی، فیزیکی یا موقعیتی.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف؛ At the brink, At a turning point, Anxious, Nervous, Excited
مثال؛
She’s on the edge before her big presentation, feeling both nervous and excited.
The economy is on the edge, with experts predicting possible instability.
His patience is on the edge, and he might finally confront the issue.
زمینه احساسی: این عبارت معمولاً برای توصیف استرس قبل از رویدادهای بزرگ یا تصمیمات مهم استفاده می شود.

لب مرز بودن، مثلا لب مرزی نمره یک درس رو پاس کنی
در خطر
شرایط نامطمئن
خب و چل بازی درآوردن رها بودن
عصبی بودن
In a precarious position; also, in a state of keen excitement, as from danger or risk.
در آستانه

بپرس