on the beam
تخصصی
پیشنهاد کاربران
🔹 معادل فارسی پیشنهادی: در مسیر درست بودن / در جهت صحیح حرکت کردن / در خط درست فکر کردن
1 - ( هوانوردی – ریشه ای ) : اشاره به هواپیمایی که در حال هدایت شدن توسط پرتو رادیویی برای رسیدن به مقصد است — یعنی در مسیر صحیح پرواز قرار دارد.
... [مشاهده متن کامل]
2 - ( استعاری – روزمره ) : یعنی فردی یا چیزی در مسیر درست، دقیق یا منطقی قرار دارد — چه در تفکر، چه در تصمیم گیری، چه در عملکرد.
3 - ( محاوره ای ) : گاهی به صورت غیررسمی برای توصیف کسی که باهوش، دقیق یا آگاهانه عمل می کند استفاده می شود.
🔹 مثال ها:
You’re really on the beam with that idea. واقعاً با این ایده ات در مسیر درستی هستی.
The project is finally back on the beam. پروژه بالاخره برگشته به مسیر درست.
Her analysis was right on the beam. تحلیلش کاملاً دقیق و منطقی بود.
🔹 مترادف ها : on track • accurate • correct • focused • aligned
1 - ( هوانوردی – ریشه ای ) : اشاره به هواپیمایی که در حال هدایت شدن توسط پرتو رادیویی برای رسیدن به مقصد است — یعنی در مسیر صحیح پرواز قرار دارد.
... [مشاهده متن کامل]
2 - ( استعاری – روزمره ) : یعنی فردی یا چیزی در مسیر درست، دقیق یا منطقی قرار دارد — چه در تفکر، چه در تصمیم گیری، چه در عملکرد.
3 - ( محاوره ای ) : گاهی به صورت غیررسمی برای توصیف کسی که باهوش، دقیق یا آگاهانه عمل می کند استفاده می شود.
🔹 مثال ها:
You’re really on the beam with that idea. واقعاً با این ایده ات در مسیر درستی هستی.
The project is finally back on the beam. پروژه بالاخره برگشته به مسیر درست.
Her analysis was right on the beam. تحلیلش کاملاً دقیق و منطقی بود.
🔹 مترادف ها : on track • accurate • correct • focused • aligned
That’s the right idea, now you’re on the beam : دقیقا درسته.
She’s not on the beam yet, explain it to her again: فهمیدن - درک کردن - متوجه شدن
She’s not on the beam yet, explain it to her again: فهمیدن - درک کردن - متوجه شدن