on site


در محل،در جا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: on or at the usual location of something.

- Both sides agreed to an on-site inspection of nuclear arms.
[ترجمه گوگل] هر دو طرف با بازرسی در محل از سلاح های هسته ای موافقت کردند
[ترجمه ترگمان] هر دو طرف توافق کردند که به بررسی محل بازرسی سلاح های هسته ای بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[مهندسی گاز] محلی در داخل م حدوده دستگاه
[حقوق] در محل

انگلیسی به انگلیسی

• located on a particular premises, taking place at a particular location; (construction) activities and objects that are on a building site

پیشنهاد کاربران

موجود در محل
آماده در محل کار
حاضر و آماده در محل
آماده به کار در محل
کلاس حضوری و فیس توی فیس
در مقصد گردشگری ( گردشگری )
Adjective :
مستقر در محل
حاضر در محیط کار
به عنوان مثال:
An on - site doctor = پزشک مستقر در محل کار ( یعنی پزشکی که توسط یک شرکت، کارخانه، اداره و . . . . . استخدام می شود تا به جای حضور در مطب شخصی خویش، در ساعاتی معین به آن شرکت رفته و در آنجا به ارائه خدمات پزشکی به کارمندان آنجا بپردازد. )
...
[مشاهده متن کامل]

بازرسی درون سایت
مستقر، در محل
در محل

بپرس