on short notice

جمله های نمونه

1. The trip was planned on short notice.
[ترجمه گوگل]این سفر در مدت کوتاهی برنامه ریزی شده بود
[ترجمه ترگمان]این سفر برای مدت کوتاهی برنامه ریزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Responding to developer requests on short notice is not always an option, he notes.
[ترجمه گوگل]او خاطرنشان می کند که پاسخ دادن به درخواست های توسعه دهندگان در کوتاه مدت همیشه یک گزینه نیست
[ترجمه ترگمان]او اشاره می کند که پاسخ به درخواست های توسعه دهنده در مورد توجه کوتاه همیشه یک گزینه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Frieder could have a glut of scholarships available on short notice.
[ترجمه گوگل]فریدر ممکن است در مدت کوتاهی بورس های تحصیلی زیادی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]Frieder ممکن است مقداری بورس تحصیلی در اختیار داشته باشد که در مدت زمان کوتاهی در دسترس عموم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They're also prepared to do the ground spraying on short notice.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین آماده انجام سمپاشی زمینی در مدت کوتاهی هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین آماده اند تا پخش زمین را بر روی اخطاریه کوتاه انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Again on short notice, President Bush agreed to fly to Morocco for the funeral with Hillary, Chelsea, and me.
[ترجمه گوگل]دوباره در یک اطلاعیه کوتاه، رئیس جمهور بوش موافقت کرد که برای مراسم خاکسپاری با هیلاری، چلسی و من به مراکش پرواز کند
[ترجمه ترگمان]بار دیگر، رئیس جمهور بوش موافقت کرد تا با هیلاری، چلسی و من به مراکش پرواز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pencil in those random appointments that come up on short notice, and can be cancelled at short notice!
[ترجمه گوگل]مداد در آن قرار ملاقات‌های تصادفی که در کوتاه‌مدت انجام می‌شوند، و می‌توانند در کوتاه‌مدت لغو شوند!
[ترجمه ترگمان]در آن ملاقات های تصادفی که با توجه به یک اخطار کوتاه مطرح می شوند، و می توان آن را با توجه بسیار کم لغو کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. James : Thank you for having me, especially on short notice Mark.
[ترجمه گوگل]جیمز: از اینکه من را همراهی کردید متشکرم، مخصوصاً در زمان کوتاه مارک
[ترجمه ترگمان]جیمز: از اینکه من را به خصوص به مارک کوچولو معرفی کردی ممنونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was very grateful for their willingness, on short notice, to honor a man we had all worked with and admired.
[ترجمه گوگل]من از تمایل آنها برای احترام به مردی که همه با او کار کرده بودیم و مورد تحسینش قرار می‌دادند، بسیار سپاسگزار بودم
[ترجمه ترگمان]من از این که به مردی احترام می گذاشتم که همه آن ها را تحسین و تحسین می کرد، خیلی سپاسگزار بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Savers want freedom - access to their money on short notice.
[ترجمه گوگل]پس انداز کنندگان آزادی می خواهند - دسترسی به پول خود در کوتاه مدت
[ترجمه ترگمان]افراد طرفدار آزادی خواهان دسترسی به پول به پول خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you are having people over on short notice focus on areas that they will most likely be looking at.
[ترجمه گوگل]اگر افراد را در مدت کوتاهی ملاقات می کنید، روی مناطقی تمرکز کنید که به احتمال زیاد آنها به آنها نگاه خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]اگر بر روی مناطقی تمرکز می کنید که به احتمال زیاد به آن ها نگاه می کنند، توجه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thanks for filling in on short notice.
[ترجمه گوگل]با تشکر برای تکمیل در یک اطلاعیه کوتاه
[ترجمه ترگمان] ممنون که سرزده اومدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A lame retort but the best Petey could do on short notice.
[ترجمه گوگل]پاسخی لنگ اما بهترین کاری که پیتی می‌توانست در مدت کوتاهی انجام دهد
[ترجمه ترگمان]جواب lame ولی بهترین چیزی که \"پیتی\" میتونه بهش بگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Alas, the time came a couple of weeks ago when I needed a hotel room in New Orleans on short notice.
[ترجمه گوگل]افسوس که چند هفته پیش زمان آن فرا رسید که در مدت کوتاهی به اتاق هتلی در نیواورلئان نیاز داشتم
[ترجمه ترگمان]افسوس که چند هفته پیش وقتی به یک هتل در نیواورلئان احتیاج داشتم، متوجه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do you know how difficult it is to find a violist on short notice?
[ترجمه گوگل]آیا می دانید یافتن یک ویولن در کوتاه مدت چقدر دشوار است؟
[ترجمه ترگمان]میدونی چقدر سخته که یه violist پیدا کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• with little advance warning, suddenly, quickly

پیشنهاد کاربران

بدون اطلاع قبلی
مثال:
It's hard to find someone to take care of the kids on short notice
در یک چشم به هم زدن
در بازه زمانی کم
در کوتاه مدت
در یک فرصت کوتاه

بپرس