on ones own

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: alone or without anyone's help.

- She's living on her own now.
[ترجمه گوگل] الان داره به تنهایی زندگی میکنه
[ترجمه ترگمان] حالا داره تنهایی زندگی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You'll have to get the money on your own.
[ترجمه ali] تو باید خودت پولت رو بگیری
|
[ترجمه گوگل] باید خودت پول بگیری
[ترجمه ترگمان] باید پول خودت رو بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

به تنهایی
مستقل بودن، روی پای خودایستادن
بدون کمک دیگران
تنهایی
Alone
به تنهایی. خودش

بپرس