به نمایش گذاشتن
در دیدرس
جلوی چشم
قابل دیدن
جلوی چشم
قابل دیدن
مورد توجه
در دسترس عموم، در اختیار عموم ( برای خرید یا نگاه کردن )
Computers are put on display at one of the company's retail outlets in the city.
در معرض نمایش
There's an Egyptian art collection on display ( = being shown ) at the museum at the moment.
در معرض نمایش
( چیزی ) که در معرض نمایش قرار داده می شود.
در معرض نمایش