on a whim

پیشنهاد کاربران

بیخود_بی جهت
on a whim
از روی هوی و هوس، بی دلیل، بی جهت، بیخود
I didn't leave just on a whim ( =for no good reason ) .
من فقط از روی هوس ( =بیخود و بدون دلیل موجه ) آنجا را ترک نکردم.
یهویی
همینطوری
a sudden wish or idea, especially one that cannot be reasonably explained:
We booked the trip on a whim.
از روی هوس

بپرس