on a roll

پیشنهاد کاربران

رو فرم بودن
روی مود انجام کاری بودن
حسِ انجام کاری رو داشتن
در حس انجام دوباره چیزی بودن
to be having a successful or lucky period
روی دور شانس بودن
Nina won five games in a row and it was obvious she was on a roll
نینا پنج دور پشت سر هم بازی رو برد ، معلوم بود که رو دور شانسه .
میتونید لغات بیشتری رو توی کانال من همراه با مثال یاد بگیرید .
languageyar@
تو دور شناسه، کار و بارش گرفته، کار و بارش رو غلطکه، نونش تو روغنه،
Having/enjoying a series of successes or being lucky (
( alludes to successful rolling of dice

بپرس