omnipotent

/amˈnɪpətənt//ɒmˈnɪpətənt/

معنی: قادر مطلق، قادر متعال
معانی دیگر: همه توان، همه کار توان، قدرقدرت، (o بزرگ - با the) خداوند، ایزد متعال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: possessing infinite power; all-powerful.
مترادف: almighty
مشابه: divine, omniscient

- They believe in an omnipotent god.
[ترجمه گوگل] آنها به خدای قادر مطلق اعتقاد دارند
[ترجمه ترگمان] اونا به خدای قادر مطلق اعتقاد دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: possessing arbitrary or great power.
مترادف: mighty, puissant
مشابه: plenipotentiary, powerful, sovereign

- an omnipotent judge
[ترجمه گوگل] یک قاضی قادر مطلق
[ترجمه ترگمان] یک قاضی قادر مطلق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: omnipotently (adv.)
• : تعریف: (cap.) the supreme deity; God (usu. prec. by the).
مترادف: Deity, Lord, Omniscient, the Almighty, the Creator, the Eternal
مشابه: Allah, almighty, divine, everlasting, Jehovah, Yahweh

جمله های نمونه

1. only god is omnipotent
فقط خداوند قادر مطلق است.

2. he has made himself the omnipotent leader of a poor nation
او خود را رهبر قدر قدرت یک ملت فقیر کرده است.

3. Beauty is potent; but money is omnipotent.
[ترجمه گوگل]زیبایی قوی است اما پول قادر مطلق است
[ترجمه ترگمان]زیبایی قوی است، اما پول قادر مطلق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How can a loving, omnipotent God permit disease, war and suffering?
[ترجمه گوگل]چگونه یک خدای مهربان و قادر مطلق اجازه بیماری، جنگ و رنج را می دهد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه یک خدای عشق قادر متعال اجازه بیماری، جنگ و رنج را می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Doug lived in the shadow of his seemingly omnipotent father.
[ترجمه گوگل]داگ در سایه پدر به ظاهر قادر مطلق خود زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]دوگ در سایه پدرش زنده ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nature is powerful, but not omnipotent: history too often influences events.
[ترجمه گوگل]طبیعت قدرتمند است، اما قادر مطلق نیست: تاریخ اغلب بر رویدادها تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]طبیعت نیرومند است، اما قادر مطلق نیست: تاریخ نیز اغلب بر وقایع اثر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Lugbara also believe in a single omnipotent deity as the ultimate creator of life and the dispenser of death.
[ترجمه گوگل]لوگبارا همچنین به یک خدای قادر مطلق به عنوان خالق نهایی زندگی و توزیع کننده مرگ اعتقاد دارند
[ترجمه ترگمان]The همچنین به یک خدای قادر مطلق به عنوان خالق نهایی زندگی و سرچشمه مرگ اعتقاد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Big, omnipotent, unpredictable, undependable and cruel.
[ترجمه گوگل]بزرگ، قادر مطلق، غیر قابل پیش بینی، غیرقابل اعتماد و بی رحمانه
[ترجمه ترگمان]بزرگ، قدرتمند، غیرقابل اعتماد، غیرقابل اعتماد و سنگدل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was omnipotent and instrumental in the fertilisation of the earth, having divinely bestowed the first rain.
[ترجمه گوگل]او قادر مطلق بود و در بارور شدن زمین نقش داشت، زیرا خداوند اولین باران را ارزانی داشت
[ترجمه ترگمان]او قادر مطلق و در اعماق زمین بود و در آن باران نخستین باران را ملکوتی یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We had built a giant and omnipotent mortgage department; then we let half of it leave and fired the rest.
[ترجمه گوگل]ما یک بخش بزرگ و همه کاره وام مسکن ساخته بودیم سپس نیمی از آن را گذاشتیم و بقیه را شلیک کردیم
[ترجمه ترگمان]ما یک قسمت رهن عظیمی ساخته بودیم و بعد نصف آن را رها کردیم و بقیه را هم اخراج کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Money is not omnipotent, but we can't survive without money.
[ترجمه گوگل]پول همه کاره نیست، اما ما بدون پول نمی توانیم زنده بمانیم
[ترجمه ترگمان]پول قادر مطلق نیست، اما بدون پول هم نمی توانیم زنده بمانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But how do I know you're omnipotent too? Gates.
[ترجمه گوگل]اما از کجا بدانم که شما هم قادر مطلق هستید؟ دروازه ها
[ترجمه ترگمان]اما من از کجا می دانم که تو هم قادر مطلق هستی؟ TGMN_DOT\" گیتس \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. God and omnipotent, etc. However, Wharton also tries her best to depict the and indifferent God.
[ترجمه گوگل]خدا و قادر مطلق و غیره با این حال، وارتون نیز تمام تلاش خود را می کند تا خدای بی تفاوت و بی تفاوت را به تصویر بکشد
[ترجمه ترگمان]\"با این حال\" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" به بهترین وجه سعی دارد که خداوند را به تصویر بکشد \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When we are omnipotent we shall have no more need of science.
[ترجمه گوگل]وقتی ما قادر مطلق باشیم دیگر نیازی به علم نخواهیم داشت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ما قادر مطلق هستیم، دیگر نیازی به علم نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If something could disenchant voters, it would be the image of a political leader who is relying on an omnipotent image to woo votes.
[ترجمه گوگل]اگر چیزی می تواند رای دهندگان را افسون کند، آن تصویر یک رهبر سیاسی است که برای جلب آرا به تصویری قادر مطلق تکیه می کند
[ترجمه ترگمان]اگر چیزی می تواند رای دهندگان را تحت تاثیر قرار دهد، این تصویری از یک رهبر سیاسی خواهد بود که به تصویری مطلق متکی است تا به آرا رای دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قادر مطلق (صفت)
almighty, omnipotent

قادر متعال (صفت)
omnipotent

انگلیسی به انگلیسی

• almighty, having infinite power and authority
someone or something that is omnipotent has complete power over things or people; a formal word.

پیشنهاد کاربران

قدیر، فعال ما یشاء ( فلسفه )
۱. مقتدر. قدرتمند. با نفوذ ۲. قادر مطلق. ۳. صاحب قدرت مطلق
مثال:
Who denied all of our signs, so we seized them with the seizing of one [who is] all - mighty, omnipotent.
کسانی که همه آیات ما را تکذیب کردند، پس ما آنان را بوسیله کسی که عزیز و مقتدر است محکم گرفتیم.
...
[مشاهده متن کامل]

�کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا کُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ�
The Omnipotent
قادر متعال. خداوند، ایزد متعال

Erectile disfuntion or inability to get it up.
( اختلال نعوظ ) اصطلاح SLANG
My gampa takes viagra becaue he is Omnipotent.
پدربزرگ من از قرص ویاگرا استفاده میکنه چون اون مشکل نعوظ داره .
قادر مطلق، همه کار توان، همه فن حریف
adjective
formal : having complete or unlimited power : all - powerful
◀️omnipotent gods
◀️an omnipotent ruler/state
◀️ I'm using Google translator to speak with you
The omnipotent Google
همه توان
ویسپِتوان.
هماد توان.
تمام - توانا
ابر قدرت
خداگونه
همه فن حریف، نیرومند، توانمند
قدرتمند
( of a deity ) having unlimited power. ( یک خدایی ) دارای قدرت نامحدود است.
"God is described as omnipotent and benevolent""خدا به عنوان توانمند و مهربان توصیف شده است"
having great power and influence. داشتن قدرت و نفوذ زیاد.
"an omnipotent sovereign""حکومت پادشاهی مطلق"
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس