صفت ( adjective )
مشتقات: ominously (adv.), ominousness (n.)
مشتقات: ominously (adv.), ominousness (n.)
• (1) تعریف: indicating or threatening future evil or unpleasantness.
• مترادف: foreboding, sinister, threatening
• متضاد: auspicious, promising
• مشابه: baleful, dark, dire, forbidding, grim, ill, menacing, minatory, portentous, ugly, unfavorable
• مترادف: foreboding, sinister, threatening
• متضاد: auspicious, promising
• مشابه: baleful, dark, dire, forbidding, grim, ill, menacing, minatory, portentous, ugly, unfavorable
- The black clouds looked ominous, so we paddled toward the shore.
[ترجمه گوگل] ابرهای سیاه به نظر شوم می آمدند، بنابراین به سمت ساحل پارو زدیم
[ترجمه ترگمان] ابره ای سیاه بسیار شوم به نظر می رسیدند، بنابراین با پارو به طرف ساحل برگشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ابره ای سیاه بسیار شوم به نظر می رسیدند، بنابراین با پارو به طرف ساحل برگشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The messenger conveyed an ominous warning.
[ترجمه گوگل] پیام رسان هشداری شوم داد
[ترجمه ترگمان] قاصد یک اخطار شوم به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قاصد یک اخطار شوم به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of or serving as an omen, esp. a bad omen.
• مترادف: foretelling, portentous, premonitory
• مشابه: foreboding, prognostic
• مترادف: foretelling, portentous, premonitory
• مشابه: foreboding, prognostic
- The appearance of the comet was considered ominous.
[ترجمه En.Ahkami] ظهور ستاره دنباله دار شوم در نظر گرفته شد.|
[ترجمه گوگل] ظاهر این دنباله دار شوم تلقی می شد[ترجمه ترگمان] ظهور ستاره دنباله دار به نظر بدشگون می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید