• : تعریف: a dish made from beaten eggs that are cooked into a single sheet and folded, often over a filling of cheese, tomatoes, mushrooms, or other ingredients.
جمله های نمونه
1. the magical transformation of eggs into a delicious omelet
تبدیل افسون آمیز تخم مرغ به املت خوشمزه
2. You cannot make an omelet without breaking eggs.
[ترجمه گوگل]بدون شکستن تخم مرغ نمی توانید املت درست کنید [ترجمه ترگمان]تو نمیتونی بدون شکستن تخم مرغ املت درست کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I can easily whip up an omelet.
[ترجمه Mmmm] من به راحتی میتونم املت درست کنم
|
[ترجمه گوگل]من به راحتی می توانم املت را درست کنم [ترجمه ترگمان]به راحتی میتونم املت درست کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Before buying omelet mixtures, calculate the cost.
[ترجمه گوگل]قبل از خرید مخلوط املت، هزینه را محاسبه کنید [ترجمه ترگمان]قبل از خرید مخلوط های املت، هزینه را محاسبه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His western omelet comes with hash browns on the side and a superfluous garnish of an orange slice and parsley.
[ترجمه گوگل]املت غربی او با هش براون در کناره و چاشنی اضافی از یک تکه پرتقال و جعفری می آید [ترجمه ترگمان]املت از طرف غرب، با سیب زمینی برشته می شود و یک چاشنی تند یک تکه نارنج و جعفری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Lightly press down on the omelet with the spatula to seal it together.
[ترجمه گوگل]املت را به آرامی با کاردک فشار دهید تا به هم ببندد [ترجمه ترگمان]درحالی که کفگیر را به هم چسبانده بود با کفگیر به املت اشاره کرد و گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The lunch omelet is a little bigger than the morning one.
[ترجمه گوگل]املت ناهار کمی بزرگتر از املت صبح است [ترجمه ترگمان]املت ناهار، کمی بزرگ تر از صبح اول است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I'd like a western omelet, please.
[ترجمه گوگل]من یک املت غربی می خواهم، لطفا [ترجمه ترگمان]من از یه املت غربی خوشم میاد، لطفا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Lower the heat and allow the omelet to set on the bottom.
[ترجمه گوگل]حرارت را کم کنید و اجازه دهید املت کف آن جا بیفتد [ترجمه ترگمان]گرما را کم کنید و به املت اجازه دهید که در پایین تنظیم شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Then you take stewed prunes, plain omelet, toast with butter and cafe au lait.
[ترجمه گوگل]سپس آلوی خورشتی، املت ساده، نان تست با کره و کافه او لایت را می گیرید [ترجمه ترگمان]بعد املت درست کن، املت معمولی، نان برشته، نان و قهوه و قهوه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Oyster omelet is offered at the night market in Tainan.
[ترجمه گوگل]املت صدف در بازار شبانه تاینان عرضه می شود [ترجمه ترگمان]املت صدف Oyster در بازار شبانه در Tainan پیشنهاد شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I've got an open-faced omelet here which I love because, a) it's beautiful, it's colorful, it looks big, and it doesn't take any skill to make it.
[ترجمه گوگل]من اینجا یک املت روباز دارم که دوستش دارم چون: الف) زیباست، رنگارنگ است، بزرگ به نظر می رسد و ساختن آن به هیچ مهارتی نیاز ندارد [ترجمه ترگمان]من اینجا یه املت با صورت باز دارم که عاشقشم، چون خیلی زیباست، خیلی بزرگ به نظر می رسه، و هیچ مهارتی هم برای زنده کردنش نداره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It is very similar to an omelet, except that it is baked.
[ترجمه گوگل]شباهت زیادی به املت دارد با این تفاوت که پخته است [ترجمه ترگمان]شبیه املت خیلی شبیه املت است، به جز اینکه پخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]میگو پخته شده با تخم مرغ نمکی، املت ماهی تن، استیک، حشره سرخ شده [ترجمه ترگمان]خوراک Fired با تخم مرغ نمک زده، Tuna omelet، Steak، Insect سرخ شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
املت (اسم)
omelet, omelette
خاگینه (اسم)
omelet, omelette
کوکوی گوجه فرنگی (اسم)
omelet, omelette
انگلیسی به انگلیسی
• (food) dish made of whipped eggs that is cooked until set and (usually) filled with cheese or other vegetables (also omelette)
پیشنهاد کاربران
املت مثال I get up early in the morning, and I make an omelet myself. من صبح زود از خواب بیدار می شوم و خودم یک املت درست می کنم.
تفاوت اصلی املت و خاگینه در نحوه آماده سازی آن است. املت با سرخ کردن تخم مرغ هم زده شده بدون قاطی کردن آن است و اغلب به صورت گرد کامل، تا یا رول سرو می شود. خاگینه اما با سرخ کردن تخم مرغ و هم زدن آن درحالی ... [مشاهده متن کامل]
که در حال سفت شدن است، تهیه می شود و معمولا به صورت پوره سرو می شود. املت می تواند پرکننده های مختلف نظیر پنیر، سبزی، گوشت و . . . داشته باشد ولی خاگینه این طور نیست.
omelet ( n ) ( ɑmlət ) ( also omelette ) =a hot dish of eggs mixed together and fried, often with cheese, meat, vegetables, etc. added, e. g. a cheese and mushroom omelet.
a dish with eggs, often with small pieces of meat, vegetables, or cheese