ombudsman

/ˈɑːmbədzmən//ˈɒmbʊdzmæn/

(ماموری که کارش رسیدگی به شکایات مردم علیه دولت و مراجع دولتی است) داد آور، فریادرس مردم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: ombudsmen
• : تعریف: a man employed by a government, institution, or the like to hear and attempt to resolve complaints, as from citizens, employees, or students.

جمله های نمونه

1. A pensions ombudsman has been appointed.
[ترجمه گوگل]بازرس حقوق بازنشستگی منصوب شد
[ترجمه ترگمان]یک بازرس حقوق بازنشستگی منصوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Complaints to the Banking Ombudsman grew by 50 per cent last year.
[ترجمه گوگل]شکایات به بازپرس بانکی در سال گذشته 50 درصد رشد داشته است
[ترجمه ترگمان]رسیدگی به بازرس بانکی در سال گذشته ۵۰ درصد افزایش داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And the Financial Ombudsman Service this week published a briefing note for firms handling endowment mortgage complaints.
[ترجمه گوگل]و خدمات بازرس مالی در این هفته یادداشت توجیهی برای شرکت هایی که به شکایات وام مسکن وقف رسیدگی می کنند منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]و اداره بازرسی مالی این هفته گزارشی خلاصه از رسیدگی به شکایات وام مسکن شرکت ها منتشر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I accept the submission for the ombudsman.
[ترجمه گوگل]من پیشنهاد برای بازپرس را می پذیرم
[ترجمه ترگمان]من تسلیم بازرس را می پذیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ombudsman has no power to order compensation for example.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، بازرس قدرتی ندارد که دستور غرامت بدهد
[ترجمه ترگمان]وکیل مدافع هیچ قدرتی برای جبران خسارت برای نمونه ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bill creates a Legal Services Ombudsman to oversee complaints against solicitors and barristers.
[ترجمه گوگل]این لایحه یک بازرس خدمات حقوقی ایجاد می کند تا بر شکایات علیه وکلا و وکلا نظارت کند
[ترجمه ترگمان]این لایحه یک بازرس خدمات حقوقی برای نظارت بر شکایات از وکلا و وکلای مدافع ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is also to be a pensions ombudsman with statutory backing.
[ترجمه گوگل]همچنین باید یک مدافع حقوق بازنشستگی با پشتوانه قانونی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]همچنین یک بازرس حقوق بازنشستگی با پشتوانه قانونی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Also new is the provision for a Conveyancing Ombudsman to investigate complaints against lenders doing conveyancing.
[ترجمه گوگل]همچنین پیش‌بینی جدیدی برای یک بازرس انتقال برای بررسی شکایات علیه وام‌دهندگانی است که انتقال را انجام می‌دهند
[ترجمه ترگمان]افزون بر آن، آماده سازی یک دادرس Conveyancing برای رسیدگی به شکایات علیه وام دهندگان انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ombudsman: Third parties - neighbours etal - can not appeal to the DoE if they disagree with a planning decision.
[ترجمه گوگل]بازرس: اشخاص ثالث - همسایگان و همسایگان - در صورت مخالفت با تصمیم برنامه ریزی نمی توانند به وزارت دفاع اعتراض کنند
[ترجمه ترگمان]دادرس: طرف های سوم - همسایگان etal - اگر با تصمیم برنامه ریزی موافق نباشند، نمی توانند از این سازمان حفاظت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The ombudsman will have power to recommend that a lawyer or professional body pay compensation, but not to compel payment.
[ترجمه گوگل]بازرس این اختیار را خواهد داشت که به وکیل یا نهاد حرفه ای توصیه کند غرامت بپردازد، اما مجبور به پرداخت غرامت نباشد
[ترجمه ترگمان]دادرس قدرت خواهد داشت تا توصیه کند که یک وکیل یا نهاد حرفه ای غرامت پرداخت کند، اما پرداخت اجباری را اجباری نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A little thank you to the Ombudsman would not go amiss. --------------------.
[ترجمه گوگل]با تشکر کوچک از بازرس به خطا نمی رود --------------------
[ترجمه ترگمان]کمی از شما ممنونم که دادرس ناراحت نخواهد شد - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This has alarmed the Local Government Ombudsman who would like powers to investigate persistent offenders.
[ترجمه گوگل]این امر باعث نگرانی بازرس دولت محلی شده است که مایل است اختیاراتی برای تحقیق از متخلفان مداوم داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این امر به بازرس دولت محلی هشدار داد که از اختیارات برای تحقیق درباره مجرمان سرسخت استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And this week the Financial Ombudsman Service set out how savers might claim compensation.
[ترجمه گوگل]و این هفته خدمات بازرس مالی نحوه مطالبه غرامت پس انداز کنندگان را مشخص کرد
[ترجمه ترگمان]و این هفته اداره بازرسی مالی نحوه پرداخت کنندگان را تعیین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Can an ombudsman serve the public interest as opposed to the institutional interests of his paper?
[ترجمه گوگل]آیا یک بازرس می تواند در خدمت منافع عمومی برخلاف منافع نهادی مقاله خود باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا یک دادرس می تواند به منافع عمومی نسبت به منافع سازمانی مقاله اش رسیدگی کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• public official who investigates citizens' complaints against the government
an ombudsman is an official who is appointed by a government or other large organization to investigate complaints that people make against them.

پیشنهاد کاربران

آمبودزمان، دادآور، تظلم خواه، امین المظالم
مامور مبارزه با بی عدالتی
بازرس کشوری، بازرس دیوان عدالت اداری، نقیب، مامور رسیدگی به شکایات دولتی.

بپرس