olympian

/oˈlɪmpiən//əˈlɪmpɪən/

معنی: آسمانی، بهشتی، وابسته بکوه المپ، وابسته بخدایان کوه المپ
معانی دیگر: همانند خدایان کوه الیمپوس، خجسته، شگرف، پرجلال و جبروت، کیانی، ملکوتی، شکوهمند، (اسطوره ی یونان) هر یک از دوازده خدای عمده ای که در کوه الیمپوس زندگی می کردند، شرکت کننده در مسابقات المپیک، ناوردگر المپیک، وابسته به کوه الیمپوس، وابسته به مسابقات المپیک، اسمانی، وابسته بمسابقات المپیک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, concerning, or denoting the major ancient Greek gods that lived on Olympus.

(2) تعریف: above mundane concerns.

(3) تعریف: of or concerning the Olympic games, esp. the ancient ones.
اسم ( noun )
(1) تعریف: one of the gods of Olympus.

(2) تعریف: a participant in the Olympic games.

جمله های نمونه

1. Getting his book into print has been an Olympian task in itself.
[ترجمه گوگل]چاپ کتاب او به خودی خود یک کار المپیکی بوده است
[ترجمه ترگمان]گرفتن کتاب او به چاپ، یک کار Olympian در خود بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He viewed the world with Olympian detachment.
[ترجمه گوگل]او جهان را با جدایی المپیکی می نگریست
[ترجمه ترگمان]او جهان را با detachment Olympian نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He viewed the problem with Olympian detachment.
[ترجمه گوگل]او مشکل را مربوط به جدایی المپیک دید
[ترجمه ترگمان]او این مشکل را با یگان Olympian مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The importance of being an Olympian will vary from athlete to athlete.
[ترجمه گوگل]اهمیت المپیکی بودن از ورزشکاری به ورزشکار دیگر متفاوت است
[ترجمه ترگمان]اهمیت ورزش کار بودن در این مسابقات از ورزش کار به ورزش کار دیگر متفاوت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Kate Robinson and former Olympian Peter Breen, fourth last year, look to squeeze on to the podium.
[ترجمه گوگل]کیت رابینسون و پیتر برین، قهرمان سابق المپیک، چهارمین سال گذشته، به دنبال این هستند که به سکو برسند
[ترجمه ترگمان]کیت رابینسون و پیتر breen، بازیکن سابق المپیک سال گذشته، نگاهی به روی جایگاه تماشاچیان انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Forget the poetic image of a perspiring Olympian brow reaching storied heights.
[ترجمه گوگل]تصویر شاعرانه یک ابروی المپیکی عرق‌خورده را که به ارتفاعات بلندی می‌رسد را فراموش کنید
[ترجمه ترگمان]تصویر شاعرانه ای از پیشانی عرق Olympian را که به ارتفاعات پیچیده شده بود، فراموش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The college principal was an Olympian figure whom we hardly ever saw.
[ترجمه گوگل]مدیر کالج یک چهره المپیکی بود که به ندرت او را ندیده بودیم
[ترجمه ترگمان]مدیر کالج تنها کسی بود که به زحمت دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Titanic terror, then, precedes the Olympian joy.
[ترجمه گوگل]بنابراین، وحشت تایتانیک، مقدم بر شادی المپیک است
[ترجمه ترگمان]سپس، وحشت تایتانیک، شادی Olympian را پیش بر می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The main objects of religion, however, the Olympian Pantheon, separated themselves from nature.
[ترجمه گوگل]با این حال، اشیاء اصلی دین، پانتئون المپیک، خود را از طبیعت جدا کردند
[ترجمه ترگمان]اما موضوع اصلی مذهب، پانتئون را، که خود را از طبیعت جدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Eliza Grierson was known as a gossip of Olympian standards.
[ترجمه گوگل]الیزا گریرسون به عنوان شایعه پراکنی استانداردهای المپیک شناخته می شد
[ترجمه ترگمان]الیزا Grierson به عنوان شایعات درباره استانداردهای Olympian شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Olympian deities themselves no longer dominated public consciousness as they had done for centuries past.
[ترجمه گوگل]خود خدایان المپیا دیگر مانند قرن‌های گذشته بر آگاهی عمومی تسلط نداشتند
[ترجمه ترگمان]خدایان Olympian دیگر مانند گذشته بر آگاهی عمومی تسلط نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In many cases, Olympian designs serve as the basis for apparel that the average couch potato will be able to buy.
[ترجمه گوگل]در بسیاری از موارد، طرح های المپیکی به عنوان پایه ای برای پوشاکی عمل می کنند که یک سیب زمینی کاناپه معمولی قادر به خرید آن است
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از موارد، طراحی های موجود به عنوان اساس پوشاک مورد استفاده قرار می گیرند که به طور متوسط روی مبل راحتی می تواند خرید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Olympian still projects an ideal of hard work, physical stamina, mental fortitude, competition for the sake of competition.
[ترجمه گوگل]المپیکی هنوز ایده آل کار سخت، استقامت بدنی، استحکام ذهنی، رقابت به خاطر رقابت را ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]بازیکنان المپیک هنوز هم یک ایده آل کار سخت، استقامت جسمانی، ثبات ذهنی، رقابت برای رقابت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We must operate within the context of the Olympian Spirit.
[ترجمه گوگل]ما باید در چارچوب روح المپیک عمل کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید در زمینه روح Olympian عمل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

آسمانی (صفت)
heavenly, celestial, empyrean, supernal, ethereal, olympian, empyreal, skyey, skiey, sky-blue

بهشتی (صفت)
heavenly, supernal, olympian, elysian, paradisal, skyey

وابسته ب کوه المپ (صفت)
olympian

وابسته به خدایان کوه المپ (صفت)
olympian

انگلیسی به انگلیسی

• resident of olympia; olympian god; one who competes in the olympic games
suitable or typical of the greek gods in action or attitude, celestial, superior, arrogant; from or pertaining to the area around mount olympus; of or pertaining to the ancient greek city olympia

پیشنهاد کاربران

1 - والا، شامخ، رفیع، عالی، منیع، جلیل، فاخر، برجسته، فرازمند، بلند
2 - شرکت کنندگان در المپیک ( ورزشکاران راه یافته به المپیک ) ، المپیکی ها
شرکت کننده در مسابقات المپیک، وابسته به مسابقات المپیک، المپیکی

بپرس