olive oil

/ˈɑːləvˌɔɪl//ˈɒlɪvɔɪl/

معنی: روغن زیتون
معانی دیگر: روغن زیتون

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: oil pressed from ripe olives, used esp. in cooking.

جمله های نمونه

1. Heat the olive oil over a moderate flame .
[ترجمه گوگل]روغن زیتون را روی شعله متوسط ​​گرم کنید
[ترجمه ترگمان]روغن زیتون را بر روی یک شعله متوسط حرارت دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Olive oil and garlic feature prominently in his recipes.
[ترجمه گوگل]روغن زیتون و سیر به طور برجسته در دستور العمل های او وجود دارد
[ترجمه ترگمان]روغن زیتون و سیر سیر به طور برجسته در دستور العمل ها استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I try to use olive oil whenever possible.
[ترجمه گوگل]سعی می کنم تا حد امکان از روغن زیتون استفاده کنم
[ترجمه ترگمان]من سعی می کنم هر وقت که ممکن است از روغن زیتون استفاده کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mix together the mustard and olive oil.
[ترجمه گوگل]خردل و روغن زیتون را با هم مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]خردل دان و روغن زیتون را با هم مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For the best results use olive oil. Not just any olive oil, mind - only the finest quality will do.
[ترجمه گوگل]برای بهترین نتیجه از روغن زیتون استفاده کنید نه فقط هر روغن زیتون، فکر کنید - فقط بهترین کیفیت این کار را می کند
[ترجمه ترگمان]برای بهترین نتایج از روغن زیتون استفاده کنید نه تنها روغن زیتون، ذهن - فقط بهترین کیفیت می تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Combine the beans, chopped mint and olive oil in a large bowl.
[ترجمه گوگل]لوبیاها، نعناع خرد شده و روغن زیتون را در یک کاسه بزرگ با هم ترکیب کنید
[ترجمه ترگمان]لوبیا، نعناع خرد شده و روغن زیتون را در یک کاسه بزرگ ترکیب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dribble the remaining olive oil over the tomatoes.
[ترجمه گوگل]روغن زیتون باقی مانده را روی گوجه فرنگی ها بریزید
[ترجمه ترگمان]روغن زیتون باقیمانده را روی گوجه ترجیح دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dribble a few drops of olive oil over the pizza.
[ترجمه گوگل]چند قطره روغن زیتون روی پیتزا بریزید
[ترجمه ترگمان]چند قطره روغن زیتون روی پیتزا بردارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The liver is then braised in olive oil.
[ترجمه گوگل]سپس جگر را در روغن زیتون پخته می کنند
[ترجمه ترگمان]سپس کبد در روغن زیتون braised می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Smear a little olive oil over the inside of the salad bowl.
[ترجمه گوگل]داخل کاسه سالاد را کمی روغن زیتون بمالید
[ترجمه ترگمان]کمی روغن زیتون روی داخل کاسه سالاد رسم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Toss the vegetables lightly in olive oil.
[ترجمه گوگل]سبزیجات را به آرامی در روغن زیتون بریزید
[ترجمه ترگمان]سبزیجات را به آرامی در روغن زیتون بازی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Serve the pasta hot with a drizzle of olive oil.
[ترجمه گوگل]پاستا را داغ و با مقداری روغن زیتون سرو کنید
[ترجمه ترگمان]این پاستا را با نم نم باران زیتون سرو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mix the rest of the olive oil with the zest and juice of the lemon.
[ترجمه گوگل]بقیه روغن زیتون را با پوست و آب لیمو مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]بقیه روغن زیتون را با تراشه پوست لیمو مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fry the meat in a little olive oil.
[ترجمه گوگل]گوشت را در کمی روغن زیتون سرخ کنید
[ترجمه ترگمان]گوشت را در روغن زیتون کوچک سرخ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روغن زیتون (اسم)
olive oil, sweet oil

تخصصی

[شیمی] روغن زیتون
[نساجی] روغن زیتون

انگلیسی به انگلیسی

• oil extracted by pressing olives
olive oil is oil obtained by pressing olives. it is put on salads or used for cooking.

پیشنهاد کاربران

زیت. [ زَ ] ( ع اِ ) روغن. ( ترجمان القرآن ) . روغن زیتون . ( دهار ) ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . روغن تخم درخت زیتون و در بعض بلاد آن را به چراغ میسوزند و برای دفع درد گزیدن زنبور اثر تمام دارد. ( غیاث ) . به فارسی روغن زیتون گویند و آنچه از زیتون رسیده گیرند زیت عذب نامند و غیرمغشوش او سریعالانتشار بر سطح بدن می باشد و اجزای آن از یکدیگر منقطع نمیگردد بخلاف مغشوش. . . ( از تحفه حکیم مؤمن ) :. . . کأنَّها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یکاد زیتها یضی ولو لم تمسسه نار نور علی نور. . . ( قرآن 35/24 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

مرا زیت و زنبوره در کیش هست
چو زنبور هم نوش و هم نیش هست.
نظامی.
گشاده خواندن او بیت بر بیت
رگ مفلوج را چون روغن زیت.
نظامی.
زان همی پرسی چرا این می کنی
که صور زیت است و معنی روشنی.
مولوی.
شبی زیت فکرت همی سوختم
چراغ بلاغت بیفروختم.
سعدی ( بوستان ) .
رجوع به نشوءاللغة ص 74، 75، 77 و تذکره داود ضریر انطاکی و اختیارات بدیعی و تحفه حکیم مؤمن شود. || نور استعدادها الاصلی. ( تعریفات جرجانی ) . رجوع به زیتون شود.

olive oil ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: روغن زیتون
تعریف: روغنی که از میوۀ رسیدۀ درخت زیتون استخراج می شود
روغن زیتون
روغن زیتون

بپرس