older

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: comparative of old.

(2) تعریف: born or come into being before another or others.
متضاد: younger

- my older sister
[ترجمه علی] خواهر بزرگترم
|
[ترجمه امیر] خواهر بزرگ من
|
[ترجمه بر تو چه] خواهر خر من
|
[ترجمه گوگل] خواهر بزرگتر من
[ترجمه ترگمان] خواهر بزرگم،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the older puppy
[ترجمه Setiii] خواهر یا بردار بزرگتر
|
[ترجمه رایحه] توله سگ بزرگتر
|
[ترجمه گوگل] توله سگ بزرگتر
[ترجمه ترگمان] توله سگ بزرگ تر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The older the goose the harder to pluck.
[ترجمه گوگل]هرچه غاز بزرگتر باشد کندن آن سخت تر است
[ترجمه ترگمان]ان غاز بزرگ تر از آن که دل و روده اش را بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Friendship the older it grows the stronger it is.
[ترجمه مهرداد ماهوتچیان] دوستی هر چه طولانی تر باشد محکم ترست
|
[ترجمه گوگل]دوستی هر چه بزرگتر شود قوی تر می شود
[ترجمه ترگمان]دوستی که بزرگ تر می شود قوی تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Friendship is like wine—the older the better.
[ترجمه رضا] دوستی مانند شراب است_هر چه قدیمی تر بهتر
|
[ترجمه مهرداد ماهوتچیان] دوستی همچون شراب است، هر چه کهنه تر باشد بهترست
|
[ترجمه گوگل]دوستی مانند شراب است - هر چه قدیمی تر بهتر
[ترجمه ترگمان]دوستی مانند شراب است - هرچه بزرگ تر باشد بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wise men become wiser as they grow older, ignorant men more ignorant.
[ترجمه گوگل]مردان عاقل هر چه بزرگتر می شوند عاقل تر می شوند و مردان نادان نادان تر
[ترجمه ترگمان]مردان عاقل وقتی بزرگ می شوند عاقل تر می شوند، مردان نادان بیش از این نادان نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Baseball grew on me as I grew older.
[ترجمه گوگل]با بزرگتر شدنم بیسبال روی من رشد کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی بزرگ تر شدم، بیس بال روم بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The older generation prefer a darker and more traditional kind of clothing.
[ترجمه گوگل]نسل‌های قدیمی‌تر لباس‌های تیره‌تر و سنتی‌تر را ترجیح می‌دهند
[ترجمه ترگمان]نسل قدیمی تر یک نوع لباس تیره تر و سنتی را ترجیح می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Older people are more susceptible to infections.
[ترجمه گوگل]افراد مسن بیشتر مستعد ابتلا به عفونت هستند
[ترجمه ترگمان]افراد سالمند بیشتر مستعد عفونت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. 'You understand the problem because you're so much older. ' 'I'll take that as a compliment!'
[ترجمه گوگل]شما مشکل را درک می کنید زیرا خیلی بزرگتر هستید ' 'من از آن به عنوان تعریف قلمداد می کنم!'
[ترجمه ترگمان]تو مشکل رو درک می کنی چون تو خیلی پیر شدی این را به عنوان یک تعریف تلقی خواهم کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As you get older your bones become increasingly brittle.
[ترجمه گوگل]با افزایش سن استخوان های شما به طور فزاینده ای شکننده می شوند
[ترجمه ترگمان]وقتی پیرتر می شوید استخوان های شما به طور فزاینده ای ترد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Young people and older people do not always agree.
[ترجمه گوگل]جوانان و افراد مسن همیشه موافق نیستند
[ترجمه ترگمان]جوانان و افراد مسن همیشه موافق نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He looks older than he is.
[ترجمه گوگل]او بزرگتر از سنش به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]پیرتر از او به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. People get less fertile as they get older.
[ترجمه گوگل]افراد با افزایش سن باروری کمتری پیدا می کنند
[ترجمه ترگمان]افراد وقتی بزرگ تر می شوند، کم تر بارور می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Older people are an untapped resource in the employment market.
[ترجمه گوگل]افراد مسن یک منبع بکر در بازار کار هستند
[ترجمه ترگمان]افراد سالمند منبعی دست نخورده در بازار کار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I thought she looked somehow older, weighed down by all her new responsibilities.
[ترجمه گوگل]من فکر می کردم که او به نوعی مسن تر به نظر می رسد، با تمام مسئولیت های جدیدش سنگین شده است
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم او به شکلی قدیمی تر به نظر می رسد، و همه مسئولیت های جدیدش را سنگینی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

پا به سن گذاشتن= grew older
پیرتر، مسن تر، کهنسال تر
قبلی
سالمندان
با سابقه تر
سالخورده تر
سن بالاتر
مسن تر
She appear older than this
بنظر بزرگتر میات
بزرگتر، قدیمی تر
سن و سال دار
کهنه کار
older : پیر تر ، بزرگتر ، قدیمی تر
This chair is older than that chair
این صندلی قدیمی تر از ان صندلی است.
older people give money to chlidren in Norooz .
بزرگ تر ها می دهند پول به بچه ها در نوروز
That man is older than my grandfather .
ان مرد پیر تر از پدربزرگ من هست .
مسن
بزرگ تر از یک بچه
مسن تر، بزرگتر، فرسوده تر، کهنه تر، پیرتر و. . .
فرسوده تر

old er=older پیر تر=پیرتر
قدیمی تر
پیر تر یا مسن تر

من نفهمیدم
بزرگتر یا مسن
بزرگ تر
پیرتر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس