old time

/oʊldˈtaɪm//əʊldtaɪm/

پر سابقه، کهنه کار، کارکشته، وابسته به پیشترها، سابقی، پیشین، وابسته به زمان های گذشته، قدیمی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, concerning, or typical of long-past times.
متضاد: modern
مشابه: antique, old

- an old-time weapon
[ترجمه گوگل] یک سلاح قدیمی
[ترجمه ترگمان] یه اسلحه قدیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having been accepted or used for a long time.
مشابه: old

پیشنهاد کاربران

پرقدمت، کهنه کار
old - time music
an old - time politician
old - time remedies

بپرس