okay

/ˌoʊˈkeɪ//ˌəʊˈkeɪ/

معنی: تصویب، اجازه، خوب، بسیار خوب، تصویب کردن
معانی دیگر: ok صحیح است، موافقت کردن

بررسی کلمه

اسم و ( noun, adjective, adverb, transitive verb, interjection )
• : تعریف: a variant of OK.

جمله های نمونه

1. It's okay to have flaws, which makes you real.
[ترجمه ] نقص داشتن ‹مشکلی ندارد›، همین امر است که شما را طبیعی نشان می دهد.
|
[ترجمه گوگل]اشکالی ندارد که شما را واقعی کنید
[ترجمه ترگمان]داشتن نقص هایی دارد، که شما را واقعی می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's okay to have flaws, which make you real.
[ترجمه گوگل]اشکالی ندارد که عیب هایی داشته باشید که شما را واقعی می کند
[ترجمه ترگمان]داشتن نقص هایی دارد، که شما را واقعی می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Okay, okay, have it your way.
[ترجمه روح اله] باشه، باشه، به روش خودت انجامش بده.
|
[ترجمه گوگل]باشه، باشه، تو راه خودت باش
[ترجمه ترگمان] باشه، باشه، راه خودت رو داشته باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Would it be okay to smoke?
[ترجمه گوگل]آیا سیگار کشیدن اشکالی ندارد؟
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن اشکالی نداره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Is it okay if I bring a friend to the party?
[ترجمه گوگل]اگر دوستی را به مهمانی بیاورم اشکالی ندارد؟
[ترجمه ترگمان]اشکالی نداره یکی از دوستام رو ببرم مهمونی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is it okay to take photographs here?
[ترجمه گوگل]آیا عکس گرفتن از اینجا اشکالی ندارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا گرفتن عکس در اینجا مناسب است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I hope the children are okay.
[ترجمه گوگل]امیدوارم حال بچه ها خوب باشه
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که بچه ها خوب باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. 'You should really have asked me first. ' 'Right, okay, fair comment. '
[ترجمه گوگل]واقعاً باید اول از من می پرسیدی "درسته، باشه، نظر منصفانه '
[ترجمه ترگمان] تو باید اول از من می پرسیدی درسته، باشه، نظر منصفانه آیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Everything will be okay in the end. If it's not okay, it's not the end.
[ترجمه ] در پایان همه چیز خوب خواهد شد. اگر [الان] خوب نیست، این پایان نیست.
|
[ترجمه گوگل]در اخر همه چیز درست خواهد شد اگر خوب نیست، پایان کار نیست
[ترجمه ترگمان]در پایان همه چیز خوب خواهد بود اگر اشکالی ندارد، این پایان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was an okay battery commander.
[ترجمه احمد] او فرمانده آتشبار خوبی بود.
|
[ترجمه گوگل]او یک فرمانده باتری خوب بود
[ترجمه ترگمان]او فرمانده آتشبار خوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm sorry to trouble you. --That's okay.
[ترجمه گوگل]متاسفم از این که تو را به زحمت انداختم --اشکال نداره
[ترجمه ترگمان]متاسفم که مزاحم شدم چیزی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That's okay. Don't worry about it.
[ترجمه گوگل]اشکالی ندارد نگرانش نباش
[ترجمه ترگمان]چیزی نیست نگران نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'll help you after dinner, okay?
[ترجمه گوگل]بعد از شام به شما کمک خواهم کرد، باشه؟
[ترجمه ترگمان]بعد از شام کمکت می کنم، باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Is it okay if I use your pen?
[ترجمه گوگل]اگر از قلم شما استفاده کنم اشکالی ندارد؟
[ترجمه ترگمان]اشکالی ندارد اگر از قلم شما استفاده کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Okay, okay, I'll pay u back next week. . .
[ترجمه گوگل]باشه، باشه، هفته بعد پولت رو پس میدم
[ترجمه ترگمان]باشه، باشه هفته بعد بهت پول میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصویب (اسم)
resolution, imprimatur, ratification, approbation, passage, okay, approval, enactment, sanction, okey

اجازه (اسم)
leave, authority, authorization, liberty, okay, permit, permission, fiat, clearance, license, licensure, okey

خوب (صفت)
good, suitable, super, acceptable, pleasant, well, nice, fine, ok, kind, handsome, beautiful, okay, pretty, applicable, fortunate, goodly, pukka, pucka, okey, wally, well-groomed

بسیار خوب (صفت)
super, well, ok, all right, excellent, okay, alright, superb, immense, goody, hunky-dory, okey

تصویب کردن (فعل)
pass, approbate, allow, authorize, approve, okay, ratify, subscribe, homologate, okey

انگلیسی به انگلیسی

• authorization, approval; agreement
confirm, approve
alright; well
fine! alright!
if you say that something is okay, you mean that it is acceptable; an informal word.
if you say that someone is okay, you mean that they are safe and well; an informal word.
you can say okay when you are agreeing to something or checking whether someone else understands or agrees; an informal word.
you can also use okay to indicate to someone that you want to start talking about something else or doing something else; an informal word.

پیشنهاد کاربران

مترادف های OK:
Acceptable
Satisfactory
Fine
Adequate
All right
Agreeable
Tolerable
Reasonable
Good enough
Passable
خوب، خوبه، درست
مثال: Is everything okay with you?
همه چیز با شما خوبه؟
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Okay = Ok = 'kay
هر سه حالت درسته ✅
همون okay کردن خودمون!!!
این واژه که به نظر می رسه انگلیک باشه برابرهای خودش رو در پارسی داره.
ما در زبان خودمون نیازی به این واژه های بیگانه نداریم، زبان پربار پارسی به دست خودمون نگه داری میشه و یا شاید خدای نکرده با ادا درآوردن یا خودنمایی به دست خودمون هم از بین بره.
...
[مشاهده متن کامل]

تیشه به ریشه خودمان نزنیم.

رو به راه
Ok اماده
I don't want you to do - nothing
Alright
رواداشتن ( as a verb )
باشه؟ ?Let me show you. okay
فهمیدی ؟ ?Smoking is forbidden here! Okay
خیلی خب / خب / بسیار خب / باشه : . Okay ! Stop it please
خوبه! / بسیار خوب . It's okay
خوب بودن ( یا خوب نبودن ) حالِ کسی . . . خوبی ؟ / حالت خوبه ؟ ? Are you okay
...
[مشاهده متن کامل]

اشکالی نداره / عیبی نداره / مشکلی نیست . It's okay . let me see
مُرتبه ؟ ? Is everything okay
روابودن
درخوربودن
شایسته بودن
مناسب بودن
مورد تایید بودن
پذیرفته بودن :
While all feelings are okay, not all behavior is.

قبول

بپرس