🔹 روغن کاری کردن / روغن مالیدن به بدن یا وسیله / آماده سازی با روغن / براق کردن برای نمایش
( کاربرد استعاری و عامیانه ) :
در زبان عامیانه، oil up می تونه به صورت طنز یا استعاری برای آماده سازی ذهنی یا فیزیکی برای موقعیت خاص استفاده بشه—مثل آماده شدن برای جلسه سخت یا قرار عاشقانه. مثال: I need to oil up before this big presentation. باید خودم رو برای این ارائه ی بزرگ آماده کنم.
... [مشاهده متن کامل]
🔹 مترادف ها |
grease up / lubricate / shine up / prime / prepare
🔹 مثال ها:
He oiled up the engine before the road trip. قبل از سفر، موتور رو روغن کاری کرد.
She got oiled up for the photo shoot. برای عکاسی بدنش رو روغن مالی کرد.
The wrestler oiled up before the match. کشتی گیر قبل از مسابقه بدنش رو روغن مالی کرد.
( کاربرد استعاری و عامیانه ) :
در زبان عامیانه، oil up می تونه به صورت طنز یا استعاری برای آماده سازی ذهنی یا فیزیکی برای موقعیت خاص استفاده بشه—مثل آماده شدن برای جلسه سخت یا قرار عاشقانه. مثال: I need to oil up before this big presentation. باید خودم رو برای این ارائه ی بزرگ آماده کنم.
... [مشاهده متن کامل]
🔹 مترادف ها |
🔹 مثال ها:
He oiled up the engine before the road trip. قبل از سفر، موتور رو روغن کاری کرد.
She got oiled up for the photo shoot. برای عکاسی بدنش رو روغن مالی کرد.
The wrestler oiled up before the match. کشتی گیر قبل از مسابقه بدنش رو روغن مالی کرد.
چربش کن