offspring

/ˈɒfˌsprɪŋ//ˈɒfsprɪŋ/

معنی: زاد، فرزند، زاده، سلاله
معانی دیگر: بچه، اولاد، (حیوان) توله، جوجه، کره، زاد و رود، تخم و ترکه، نسل، اعقاب، نوادگان، پس آیندگان، پیامد، نتیجه، دستاورد، زادو ولد، مبدا، منشا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: offspring
(1) تعریف: the child, young, or descendant of a particular parent or ancestor.
مترادف: brood, child, descendant, issue, progeny, scion, young
مشابه: daughter, family, heir, posterity, son, spawn

- As his aunts and uncles had no offspring, he had no cousins.
[ترجمه mhbj] همانطور که عمه و عموهایش بچه ای نداشتند او عمو زاده ای نداشت.
|
[ترجمه گوگل] از آنجایی که عمه ها و عموهایش فرزندی نداشتند، پسر عمویی هم نداشت
[ترجمه ترگمان] وقتی خاله و عموها بچه نداشتند، قوم و خویشی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The offspring of the famous racehorse also became champions.
[ترجمه گوگل] فرزندان اسب مسابقه معروف نیز قهرمان شدند
[ترجمه ترگمان] زاد و ولد اسب های مسابقه معروف هم قهرمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The bird returned to the nest to feed its offspring, four chicks in all.
[ترجمه گوگل] پرنده به لانه بازگشت تا به فرزندانش که در مجموع چهار جوجه بودند، غذا بدهد
[ترجمه ترگمان] آن پرنده به لانه برگشت تا بچه اش را تغذیه کند، چهار جوجه در کل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the product or result of something.
مترادف: child, fruit, issue, product, progeny
مشابه: descendant, heir, offshoot, outcome, result, spawn

جمله های نمونه

1. to generate offspring
زاد و ولد کردن

2. a mother of numerous offspring
مادری که بچه های متعددی دارد

3. adam and eve and their offspring
آدم و حوا و نسل آنها

4. the atomic bomb is an offspring of modern physics
بمب اتمی دستاورد فیزیک نوین است.

5. She's the offspring of a scientist and a musician.
[ترجمه گوگل]او فرزند یک دانشمند و یک موسیقیدان است
[ترجمه ترگمان]او فرزند یک دانشمند و یک موسیقی دان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The offspring contain a mixture of the genetic blueprint of each parent.
[ترجمه گوگل]فرزندان حاوی ترکیبی از طرح ژنتیکی هر یک از والدین هستند
[ترجمه ترگمان]فرزند شامل مخلوطی از طرح ژنتیکی هر پدر و مادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How many offspring does a cat usually have?
[ترجمه گوگل]یک گربه معمولا چند فرزند دارد؟
[ترجمه ترگمان]یک گربه معمولا چند فرزند دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How many offspring does a lion usually have?
[ترجمه گوگل]یک شیر معمولا چند فرزند دارد؟
[ترجمه ترگمان]این شیر معمولا چند بچه دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. John is her only offspring.
[ترجمه گوگل]جان تنها فرزند اوست
[ترجمه ترگمان]جان تنها بچه او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their offspring are all very clever.
[ترجمه گوگل]فرزندان آنها همه بسیار باهوش هستند
[ترجمه ترگمان]فرزندان آن ها بسیار زیرک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The number of offspring a male can produce depends on his ability to produce sperm and inseminate females.
[ترجمه گوگل]تعداد فرزندانی که یک مرد می تواند تولید کند به توانایی او در تولید اسپرم و تلقیح ماده ها بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]تعداد زادوولد یک مرد می تواند به توانایی او برای تولید اسپرم و inseminate مونث بستگی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My mother stands, gathers up her sobbing offspring and, smiling sadly, approaches the entrance to my retreat.
[ترجمه گوگل]مادرم می ایستد، فرزندان هق هق خود را جمع می کند و با لبخندی غمگین به ورودی محل سکونت من نزدیک می شود
[ترجمه ترگمان]مادرم می ایستد و بچه گریان را جمع می کند و با اندوه لبخند می زند و به ورودی عقب نشینی من نزدیک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are the inbred offspring of ten years of music press ingestion.
[ترجمه گوگل]آنها فرزندان همزاد ده سال مصرف مطبوعات موسیقی هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها فرزندان خالص ده سال از مطبوعات موسیقی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The better ones breed to produce offspring and to drive the process further.
[ترجمه گوگل]آنهایی که بهتر هستند برای تولید نسل و پیشبرد این روند تولید مثل می کنند
[ترجمه ترگمان]The که برای تولید زادوولد تولید می شوند و فرآیند را بیشتر هدایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the case of the guinea pig, the number of offspring varies between two and five.
[ترجمه گوگل]در مورد خوکچه هندی، تعداد فرزندان بین دو تا پنج متغیر است
[ترجمه ترگمان]در مورد خوک هندی، تعداد زادوولد بین دو و پنج متغیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زاد (اسم)
child, offspring

فرزند (اسم)
issue, root, progeny, offset, child, produce, son, sprout, offspring, daughter, scion, shoot

زاده (اسم)
child, offspring

سلاله (اسم)
progeny, seed, offspring

تخصصی

[علوم دامی] 1- نتاج ؛ موجود تولید شده بوسیله والدین . 2 - پسمان، باقی مانده .
[ریاضیات] فرزند

انگلیسی به انگلیسی

• young, descendants, children; outcome
your offspring are your children; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در بیولوژی به معنای زاده ، فرزند، جانور یا گیاه جوان ( نورسته )
فرزندآوری، بچه داری، بچه داشتن
اگر جگر گوشه مد نظر نویسنده باشد از offspring استفاده نمی کند، چون جگرگوشه بار معنایی خیلی مثبتی دارد، در حالی که offspring طبق تعریف لانگمن بار معنایی طنز دارد و با اینکه به معنی فرزند و اولاد است، اما در بعضی متن ها می شود توله، جوجه یا تخم و ترکه ترجمه کرد تا حالت طنز متن حفظ شود.
...
[مشاهده متن کامل]

البته به شکل کاملا رسمی در موارد قانونی و حقوقی هم از این کلمه استفاده می شود:
Please list all adults and their offspring living at this address.
در متون دینی بیشتر با این ترجمه ها آمده:
نسل، اولاد، فرزندان، اعقاب، ذریه

جگرگوشه
فک میکنم با توجه به این که در واژه offspring معنای "منشأ" نهفته ست بهتره از واژه ای عمیق تر مثل جگرگوشه استفاده کنیم تا معنای اولیه ی فرزند؛ که اگه متن مبدا قصد داشت از فرزند استفاده کنه میتونست بگه child یا baby یا kid و . . .
...
[مشاهده متن کامل]

البته در متون مختلف میشه معادل های متفاوت دیگه هم استفاده کرد:
فسقلی

فرزندان
فرزندان
to rear the offspring = بزرگ کردن فرزندان
نتیجه و پیامد
توله
زنده زا ، دستاورد
بچه زا.
مخالف تخم گذار ( lay eggs )

بپرس