offshoot

/ˈɒfˌʃuːt//ˈɒfʃuːt/

معنی: شعبه، ترکه، انشعاب، فرع، جوانه، شاخه نورسته
معانی دیگر: (هر چیزی که از چیز دیگری منشعب شود) شاخه، نو ریشه، پاجوش، نو رس، رستاک، نو چه، مشتق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a branch or shoot from a main stem, as of a plant.
مشابه: germ, outgrowth

(2) تعریف: a branch, descendant, or derivative of an original source.
مشابه: branch, limb, outgrowth

جمله های نمونه

1. this offshoot grows its own roots while still attached to the parent tree
این گیاه نورس در حالی که هنوز به درخت مادر وصل است شروع به ریشه دواندن می کند.

2. american culture is an offshoot of the european culture
فرهنگ امریکا شاخه ای از فرهنگ اروپایی است.

3. The company was originally an offshoot of Bell Telephones.
[ترجمه گوگل]این شرکت در ابتدا شاخه ای از تلفن های بل بود
[ترجمه ترگمان]این شرکت در اصل شاخه ای از شرکت بل Telephones بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Psychology began as a purely academic offshoot of natural philosophy.
[ترجمه گوگل]روانشناسی به عنوان یک شاخه کاملاً آکادمیک از فلسفه طبیعی آغاز شد
[ترجمه ترگمان]روانشناسی به عنوان یک شاخه کاملا دانشگاهی از فلسفه طبیعی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's an offshoot of a much larger company based in Sydney.
[ترجمه گوگل]این شعبه از یک شرکت بسیار بزرگتر مستقر در سیدنی است
[ترجمه ترگمان]این یک شاخه از یک شرکت بزرگ است که در سیدنی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We've found a tiny offshoot of imagination that once, like the appendix doubtless had some useful function.
[ترجمه گوگل]ما شاخه کوچکی از تخیل را پیدا کرده ایم که زمانی مانند آپاندیس بدون شک عملکرد مفیدی داشته است
[ترجمه ترگمان]ما یک قطره کوچک از قوه تخیل در آن پیدا کردیم که روزگاری، مثل آپاندیس، یک کار مفید هم داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now the Rhine widens into the Untersee, an offshoot of the Bodensee.
[ترجمه گوگل]اکنون رود راین به Untersee، شاخه ای از Bodensee گسترش می یابد
[ترجمه ترگمان]در این موقع رودخانه راین در میان Untersee و شاخه ای از Bodensee پهن می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An offshoot from the phenomenological critique developed into a group of researchers known as the ethnomethodologists.
[ترجمه گوگل]انشعابی از نقد پدیدارشناختی به گروهی از محققان معروف به اتنومتدولوژیست ها تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]شاخه ای از نقد پدیده شناسی به گروهی از پژوهشگران که به نام the شناخته می شوند، گسترش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Samaritan religion is an offshoot of Judaism.
[ترجمه گوگل]مذهب سامری شاخه ای از یهودیت است
[ترجمه ترگمان]مذهب Samaritan یک شاخه از یهودیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hopkins, millionaire owner of Canadair, an offshoot of Consolidated Vultee Aircraft, was not afraid to tackle famous managers.
[ترجمه گوگل]هاپکینز، مالک میلیونر Canadair، شاخه ای از Consolidated Vultee Aircraft، از مقابله با مدیران مشهور ترسی نداشت
[ترجمه ترگمان]هاپکینز، مالک میلیونر Canadair، شاخه ای از هواپیماهای Vultee Consolidated است که از برخورد با مدیران معروف نمی ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Like many offshoot sports, the increasingly popular use of inflatable kayaks has its advantages and drawbacks.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از ورزش های فرعی، استفاده روزافزون از کایاک های بادی مزایا و معایب خود را دارد
[ترجمه ترگمان]همانند بسیاری از ورزش های انحرافی، استفاده فزاینده از kayaks بادکنکی، مزایا و معایب خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Indigenous to Italy, the blood orange is an offshoot of the sweet oranges that came from Asia in the 1400s.
[ترجمه گوگل]پرتقال خونی که بومی ایتالیا است، شاخه ای از پرتقال های شیرین است که در دهه 1400 از آسیا آمد
[ترجمه ترگمان]Indigenous بومی ایتالیا، یک شاخه از پرتقال شیرین است که در دهه ۱۴۰۰ از آسیا آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And then there's funky: another London pirate continuum offshoot that's unshackled itself from the real.
[ترجمه گوگل]و سپس بد بو وجود دارد: یکی دیگر از شاخه های پیوسته دزدان دریایی لندن که خود را از واقعیت جدا کرده است
[ترجمه ترگمان]و بعد بو جود می آید: یکی دیگر از آن offshoot دریایی لندن که خود را از واقعیت جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The group's even more vicious offshoot, Lashkar-e-Jhangvi, is considered al-Qaeda's front in Pakistan.
[ترجمه گوگل]شاخه شرورتر این گروه، لشکر جنگوی، جبهه القاعده در پاکستان محسوب می شود
[ترجمه ترگمان]این گروه حتی یک شاخه vicious از لشکر جنگوی است که به عنوان جبهه القاعده در پاکستان محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شعبه (اسم)
wing, branch, member, arm, chapter, substation, department, offshoot, prong, embranchment

ترکه (اسم)
switch, branch, rod, offshoot, wand, bequest, twig, sprig, heirloom, spray, bough, wattle, scion

انشعاب (اسم)
branch, tributary, offshoot, split, divergence, ramification, shoot, embranchment

فرع (اسم)
interest, branch, offshoot, corollary, consequence, secondary matter

جوانه (اسم)
chrysalis, tiller, offshoot, bud, sprout, seedling, gemma, youngling

شاخه نورسته (اسم)
offshoot

انگلیسی به انگلیسی

• shoot growing from the main stem; branch, derivative
if one thing is an offshoot of another thing, it has developed from the other thing.

پیشنهاد کاربران

شاخه ، دسته
تخم و ترکه - زاد و رود - اولاد - نسلهای بعدی
انشعاب، شاخه فرعی
offshoot ( کشاورزی - علوم باغبانی )
واژه مصوب: تنه‏جوش
تعریف: شاخه‏ای جانبی بر روی درختان تک‏لپه که معمولاً در محل پاهنگ / طوقه ( crown ) و گاهی بر روی تنۀ درخت پدیدار می‏شود
شاخه, شعبه

بپرس