officialdom

/əˈfɪʃəldəm//əˈfɪʃldəm/

ماموران عالی رتبه، صاحب منصبان، افسران، قاطبه مامورین، سیستم اداری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: officials or authorities collectively.

(2) تعریف: their positions or domain.

جمله های نمونه

1. Officialdom has been against us from the start.
[ترجمه گوگل]مقامات از ابتدا علیه ما بودند
[ترجمه ترگمان]officialdom از اول در مقابل ما قرار گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We suffer from too much officialdom.
[ترجمه گوگل]ما از رسمیت بیش از حد رنج می بریم
[ترجمه ترگمان]ما از مسائل اجرایی زیاد رنج می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The report is critical of attempts by officialdom to deal with the problem of homelessness.
[ترجمه گوگل]این گزارش از تلاش مقامات رسمی برای مقابله با مشکل بی خانمانی انتقاد می کند
[ترجمه ترگمان]این گزارش انتقادی از تلاش مقامات اداری برای رسیدگی به مساله بی خانمانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Officialdom will no doubt decide our future.
[ترجمه گوگل]مقامات بدون شک آینده ما را تعیین خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی در مورد آینده ما نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Ueberroth got still less help from officialdom.
[ترجمه گوگل]آقای اوبروت هنوز کمتر از مقامات رسمی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]آقای Ueberroth هنوز کمک های کمتری از مقامات اداری دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Officialdom, rightly, puts itself out finding representatives for and of women, ethnic minorities and disabled groups.
[ترجمه گوگل]مقامات، به درستی، به دنبال یافتن نمایندگانی برای زنان، اقلیت های قومی و گروه های معلول هستند
[ترجمه ترگمان]officialdom به درستی خود را برای پیدا کردن نمایندگانی از زنان، اقلیت های نژادی و گروه های معلول در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had seen this aspect of officialdom before.
[ترجمه گوگل]او قبلاً این جنبه رسمی را دیده بود
[ترجمه ترگمان]قبلا این منظره اداری را دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tired of traffic, incorporation spats, breezy officialdom and the dead office air?
[ترجمه گوگل]از ترافیک، دعواهای ادغام، رسمی نسیم و هوای مرده اداری خسته شده اید؟
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه از ترافیک خسته شدند، اسپاتس، اداری، مقامات مربوطه اداری، و هوای آزاد دفتر کار را به هوا پراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And officialdom shows disturbing signs of believing the flattery.
[ترجمه گوگل]و رسمیت نشانه های نگران کننده ای از اعتقاد به چاپلوسی نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]و سیستم اداری نشانه های نگرانی از باور کردن تملق را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Neighbours arrive to talk to officialdom; they voice strong opposition but are careful not to provoke trouble.
[ترجمه گوگل]همسایه ها می آیند تا با مقامات رسمی صحبت کنند آنها مخالفت شدید خود را ابراز می کنند، اما مراقب هستند که مشکل ایجاد نکنند
[ترجمه ترگمان]همسایگان به صحبت با مقامات اداری می رسند؛ آن ها مخالف قوی هستند اما مراقب هستند که مشکل را تحریک نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Officialdom must not stifle all creativity.
[ترجمه گوگل]رسمیت نباید تمام خلاقیت ها را خفه کند
[ترجمه ترگمان]officialdom نباید همه خلاقیت را خفه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It would simply mean that officialdom, and his country, had forgiven him.
[ترجمه گوگل]این به سادگی به این معنی است که مقامات و کشورش او را بخشیده اند
[ترجمه ترگمان]صرفا به این معنا بود که مقامات مربوطه و کشورش او را بخشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The doctor has taunted officialdom since he began his crusade to help terminally ill people kill themselves almost three years ago.
[ترجمه گوگل]دکتر از زمانی که جنگ صلیبی خود را برای کمک به بیماران لاعلاج تقریباً سه سال پیش آغاز کرد، مقامات رسمی را طعنه زد
[ترجمه ترگمان]دکتر از زمانی که جنگ صلیبی خود را شروع کرده تا به terminally مبتلا شود، taunted را نیش زده و تقریبا سه سال پیش خود را به کشتن داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dealing with Soviet officialdom one became used to surprises.
[ترجمه گوگل]برخورد با مقامات شوروی به شگفتی عادت کرد
[ترجمه ترگمان]برخورد با سیستم اداری شوروی برای سورپرایز کردن مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (informal) collective body of clerks, bureaucracy (especially of bureaucracy that is annoying or inefficient)
you use officialdom to refer to officials in government and other organizations, especially when you think they are very slow and unhelpful, or when you disapprove of their rules and regulations.

پیشنهاد کاربران

( هزاره ) ( رسمی به مسخره ) مقامات - مسئولان
بوروکراسی - کاغذبازی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : officiate
✅️ اسم ( noun ) : official / officiousness / officialdom / officialese / office / officer
✅️ صفت ( adjective ) : officious / official
✅️ قید ( adverb ) : officiously / officially
ارباب مناصب ؛ پایه وران.
مرتبه داران
مرتبه دار. [ م َ ت َب َ / ب ِ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) ظاهراً مقام و منصبی بوده است در دربار شاهان و امیران آن که در مجلس ملوک و امیران جایگاه درباریان و صاحبان مقام را معین می دارد و هر کس بجای خود هدایت می کند. مأمور تشریفات درباری در این جا شواهد متعددی از تاریخ بیهقی آورده میشود که وظایف این طبقه بهتر شناخته گردد : آنچه خداوند را بایست فرمود از حدیث لشکر و درگاه و مجلس امارت و غلامان و مرتبه داران و جز آن و آنچه بدین ماند بفرماید. ( تاریخ بیهقی ص 42 چ ادیب ) حاجب. . . بر درگاه نشسته بود با دیگر حجاب و حشم و مرتبه داران. ( تاریخ بیهقی ص 118 ) . خواجه [ احمد حسن ] و دو حاجب دیگر با وی بودند و بسیار مرتبه داران و غلامی را از آن خواجه نیز به حاجبی نامزد کردند. ( تاریخ بیهقی ص 151 ) . چون به دهلیز و در سرای افشین رسیدم حجاب ومرتبه داران وی جمله پیش من دویدند. ( تاریخ بیهقی ص 171 ) . خبر رسید که رسول به دو فرسنگی شهر رسید مرتبه داران پذیره رفتند. . . مرتبه داران رسول را ببازار بیاوردند. ( تاریخ بیهقی ص 41 و 42 ) . کار لشکر و غلامان سرای و مرتبه داران حاجب بزرگ و سالاران به تمامی ساختند. ( تاریخ بیهقی ص 289 ) . بجز مقرعه و بردابرد مرتبه داران هیچ آواز دیگر شنوده نیامد. ( تاریخ بیهقی ص 292 ) . دو سرای است غلامان و مرتبه داران را به رسم بتوان ایستادن. ( تاریخ بیهقی ص 289 ) . بیرون سرای مرتبه داران و حجاب با کلاهها بایستادند. ( تاریخ بیهقی ص 290 ) . مرتبه داران و رسول داران برفتند. ( تاریخ بیهقی ص 375 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

مقامات رسمی
سیستم [عریض و طویل] اداری ( ارگان های دولتی یا کارکنان آنها که به نظر کارایی لازم را ندارند )

بپرس