offending


معنی: متخلف
معانی دیگر: تخلف قانون ـ فقه : تخطى

جمله های نمونه

1. to avoid offending the workers, we need wisdom and diplomacy
برای اینکه باعث رنجش کارگران نشویم باید عقل و تدبیر به کار بریم.

2. one of the offending students was expelled and the other was put on probation
یکی از دانشجویان خاطی اخراج شد و دیگری را تحت رفتار سنجی قرار دادند.

3. she is chary of offending others
او مواظب است که دیگران را نرجاند.

4. the principal gave the offending students a lesson
رییس مدرسه شاگردان خاطی را تنبیه کرد.

5. he kept making futile remarks and offending the people
او مرتبا حرف های ناشیانه می زد و مردم را می رنجاند.

6. The book was withdrawn for the offending passages to be deleted.
[ترجمه گوگل]کتاب برای حذف قسمت های توهین آمیز پس گرفته شد
[ترجمه ترگمان]این کتاب برای حذف قسمت های offending حذف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I decided to have the offending tooth removed.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتم دندان مزاحم را بیرون بیاورم
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتم تا دندان offending را بردارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The traffic jam soon cleared once the offending vehicle had been removed.
[ترجمه گوگل]پس از برداشتن خودروی متخلف، راهبندان به زودی برطرف شد
[ترجمه ترگمان]بلافاصله پس از برداشتن وسیله نقلیه متخلف، ترافیک برطرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An advertisement will now replace the offending article.
[ترجمه گوگل]اکنون یک تبلیغ جایگزین مقاله توهین آمیز خواهد شد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر یک تبلیغ جایگزین مقاله خاطی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The offending driver received a large fine.
[ترجمه گوگل]راننده متخلف جریمه سنگینی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]راننده offending جریمه بزرگی دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The offending comment was in fact a heckle from an audience member.
[ترجمه گوگل]این اظهارنظر توهین آمیز در واقع یک هول از طرف یکی از مخاطبان بود
[ترجمه ترگمان]اظهار نظر در مورد جرم، در واقع a از جانب یکی از حضار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Socially, she's a disaster - she's always offending someone or picking a fight.
[ترجمه گوگل]از نظر اجتماعی، او یک فاجعه است - او همیشه به کسی توهین می کند یا دعوا می کند
[ترجمه ترگمان]از نظر اجتماعی، او یک فاجعه است - او همیشه کسی را آزار می دهد یا دعوا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The offending only ended when he turned 15 and could be remanded in custody.
[ترجمه گوگل]این توهین تنها زمانی پایان یافت که او 15 ساله شد و می توان او را در بازداشت بازگرداند
[ترجمه ترگمان]این جرم تنها زمانی به پایان رسید که ۱۵ ساله شد و ممکن است در بازداشت به سر برده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Out of earshot, I see her show the offending weenies to the other officer.
[ترجمه گوگل]من می بینم که از گوشه گوشش، بچه های توهین آمیز را به افسر دیگر نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]او را می بینم که سوسیس را به طرف افسر دیگر نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متخلف (صفت)
transgressive, delinquent, offending, violating

انگلیسی به انگلیسی

• insulting, emotionally harmful
you use offending to describe something that is causing a problem.

پیشنهاد کاربران

As a noun, offending refers to the act of committing an offense or a crime
به عنوان یک اسم، offending به عمل ارتکاب جرم یا جنایت اشاره دارد.
The judge sentenced the offender to 10 years in prison for his offending.
...
[مشاهده متن کامل]

The report from the National Police Chiefs’ Council ( NPCC ) said the offending by adults against children was usually more serious, but said they were alarmed by the growth of sexual offending by those aged 17 or under.

منابع• https://en.wiktionary.org/wiki/offending
متعدی
مجرمانه
offending behavior
رفتار مجرمان
How can I tell my sister in law I don't want her to live with us without offending her
چه جوری به خواهر زنم بگم که نمیخام پیش ما زندگی کنه بدون اینکه بهش بر بخوره
مشکل ساز
دردسرساز
خلاف - برخورنده - توهین آمیز - تهاجمی - ناراحت کننده - مایه دلخوری -
توهین

مشکل ساز
چیزی که باعث وقوع مشکلی شده و باید با آن برخورد شود
کنار گذاشتن
خلافکاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس