خودجوش ( خودسرانه ) عمل کردن
Nobody asked him to fix the printer—he did it off his own bat.
هیچکس ازش نخواست که پرینتر رو درست کنه؛ خودش خودجوش ( خودسرانه ) این کار رو انجام داد.
هیچکس ازش نخواست که پرینتر رو درست کنه؛ خودش خودجوش ( خودسرانه ) این کار رو انجام داد.
خودسرانه کاری انجام دادن
بدون کمک و مشورت از کسی کار و ایده خود را انجام دادن