1. When her husband died, she fell off the wagon.
[ترجمه گوگل]وقتی شوهرش مرد، او از واگن افتاد
[ترجمه ترگمان]وقتی شوهرش مرد، اون از گاری افتاد پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Poor Joe as fallen off the wagon again — he is completely incoherent today.
[ترجمه گوگل]جو بیچاره که دوباره از واگن افتاده است - او امروز کاملاً نامنسجم است
[ترجمه ترگمان]جو بیچاره که بار دیگر از گاری پایین افتاده بود، امروز کاملا بی ربط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He's been off the wagon ever since his doctor gave him a clean bill of health.
[ترجمه گوگل]او از زمانی که دکترش به او یک صورتحساب سلامتی داده است، از واگن خارج شده است
[ترجمه ترگمان]از زمانی که دکترش یک بیل تمیز به او داده بود، از ماشین پیاده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Then during the following spring, he nearly fell off the wagon.
[ترجمه گوگل]سپس در طول بهار بعد، او تقریباً از واگن سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]سپس در بهار بعد نزدیک بود از گاری بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. By Monday, most people will have fallen off the wagon as they fail to keep resolutions.
[ترجمه گوگل]تا روز دوشنبه، اکثر مردم از واگن سقوط خواهند کرد زیرا آنها تصمیمات را رعایت نمی کنند
[ترجمه ترگمان]تا دوشنبه، بیشتر مردم از این گاری سقوط خواهند کرد، چرا که آن ها نمی توانند قطعنامه های خود را حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Poor Joe has fallen off the wagon again - he is completely incoherent today.
[ترجمه گوگل]جو بیچاره دوباره از واگن افتاده است - او امروز کاملاً نامنسجم است
[ترجمه ترگمان]بیچاره جو بار دیگر از گاری افتاد بیرون امروز کاملا بی ربط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Ronald is off the wagon.
8. He said he had quit, but then hastily added that he occasionally off the wagon.
[ترجمه گوگل]او گفت که ترک کرده است، اما بعد با عجله اضافه کرد که گاهی اوقات از واگن خارج می شود
[ترجمه ترگمان]او گفت که استعفا داده، اما بعد با عجله اضافه کرد که بعضی وقت ها از گاری خارج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید