off the top of one's head

/ɔf ðə tɑp ʌv wʌnz hɛd//ɒf ðə tɒp ɒv wʌnz hɛd/

سرسری، نسنجیده، همین جوری

پیشنهاد کاربران

از روی معده حرف زدن، سرسری چیزی گفتن
با رجوع به حافظه و بدون چک کردن حقایق و مستندات حرف زدن .
تا جائی که یادمه - خاطرم هست که - یادم میاد - اینجوری بود
بدون فکر میتونم بگم که . . . ( وقتی درباره ی چیزی که مطمئن باشی چه جوابش بله چی نه میتونی بگی )
یهویی
همین جوری و بدون دقت کاری کردن یا حرفی زدن
نسنجیده
سرسری
Off the top of my head = تا اونجایی که حضور ذهن دارم
?When was the last time you visited a museum
I can’t really think of the answer for this question ⭐off the top of my head⭐, perhaps because it’s been such a long time since the last time I went to a museum
با حضور ذهن
از حفظ، سریع
بدون فکر کردن طولانی درمورد چیزی یا نگاه کردن به چیزی که قبلا در موردش نوشته شده
فی البداهه

بپرس