از روی معده حرف زدن، سرسری چیزی گفتن
با رجوع به حافظه و بدون چک کردن حقایق و مستندات حرف زدن .
تا جائی که یادمه - خاطرم هست که - یادم میاد - اینجوری بود
تا جائی که یادمه - خاطرم هست که - یادم میاد - اینجوری بود
بدون فکر میتونم بگم که . . . ( وقتی درباره ی چیزی که مطمئن باشی چه جوابش بله چی نه میتونی بگی )
یهویی
همین جوری و بدون دقت کاری کردن یا حرفی زدن
نسنجیده
سرسری
نسنجیده
سرسری
Off the top of my head = تا اونجایی که حضور ذهن دارم
با حضور ذهن
از حفظ، سریع
از حفظ، سریع
بدون فکر کردن طولانی درمورد چیزی یا نگاه کردن به چیزی که قبلا در موردش نوشته شده
فی البداهه