off the map

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
دورافتاده / ناشناخته / از نظرها پنهان / خارج از محدوده
در زبان محاوره ای:
یه جایی که کسی نمی دونه کجاست، یا یه نفر که از دید همه غیبش زده
- - -
🔸 تعریف ها:

...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( جغرافیایی – مکانی ) :**
محلی بسیار دورافتاده، ناشناخته، یا خارج از مسیرهای معمول.
مثال: *They moved to a cabin completely off the map. *
آن ها به کلبه ای رفتند که کاملاً در نقطه ای دورافتاده بود.
2. ** ( نمادین – اجتماعی ) :**
غایب یا ناپدید شدن از اجتماع یا شبکه های ارتباطی؛ در دسترس نبودن.
مثال: *He’s been off the map since he quit his job. *
از وقتی کارش را رها کرده، کاملاً ناپدید شده.
3. ** ( فرهنگی – غیرمعمول ) :**
اشاره به چیزی یا کسی که از هنجارها، جریان های اصلی، یا توجه عمومی بیرون است.
مثال: *The artist’s style was so unique it seemed off the map. *
سبک آن هنرمند آن قدر خاص بود که از جریان معمول خارج به نظر می رسید.
- - -
🔸 مترادف ها:
remote – isolated – hidden – obscure – out of sight – off the radar – far - flung
- - -
🔸 نکته ی فرهنگی:
در فرهنگ آمریکایی و بریتانیایی، *off the map* می تواند هم معنای منفی داشته باشد ( گم شده، منزوی )
و هم معنای مثبت ( آرام، خلوت، دور از هیاهو ) .
برای مثال، کسی ممکن است بگوید:
*I’d love to go somewhere off the map for a while*
یعنی دلم می خواد یه مدت از همه جا دور باشم و استراحت کنم.

دور افتاده - پرت
( مجازی ) بی اهمیت - بی اعتبار - ناشناخته - گمنام