• (1)تعریف: (informal) in an unplanned manner; without much forethought. • مشابه: ad lib, ad-lib, extemporaneous
- His speech was off the cuff.
[ترجمه jmz348] سخنرانی او بدون مقدمه بود
|
[ترجمه گوگل] صحبتش از کاف خارج شد [ترجمه ترگمان] His خاموش شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: unofficially or secretly.
- I'll tell you off the cuff that you're in trouble with the boss.
[ترجمه گوگل] من به شما می گویم که شما با رئیس مشکل دارید [ترجمه ترگمان] من به شما خواهم گفت که شما با رئیس مشکل دارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. I'm just speaking off the cuff here-I haven't seen the results yet.
[ترجمه گوگل]من فقط در اینجا از کاف صحبت می کنم - من هنوز نتایج را ندیده ام [ترجمه ترگمان]من فقط دارم از آستین بالا حرف می زنم - هنوز نتایج را ندیده ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Some people are able to give a speech off the cuff.
[ترجمه Koorosh] برخی از مردم، می توانند فی البداهه یک سخنرانی ارائه کنند.
|
[ترجمه گوگل]برخی از افراد می توانند بدون کاف سخنرانی کنند [ترجمه ترگمان]برخی افراد قادر به سخنرانی در آستین هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I won't prepare a speech : I'll talk off the cuff.
[ترجمه گوگل]من سخنرانی آماده نمی کنم: من از کاف صحبت خواهم کرد [ترجمه ترگمان]من چیزی برای گفتن نخواهم داشت، از آستین بلند حرف می زنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I'm afraid I can't answer your question off the cuff.
[ترجمه گوگل]من می ترسم که نتوانم به سوال شما پاسخ دهم [ترجمه ترگمان]متاسفانه نمی توانم به سوال شما جواب بدهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Considering that the speech was off the cuff, it was rather good.
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه سخنرانی بدون کاف بود، نسبتا خوب بود [ترجمه ترگمان]با توجه به اینکه اون سخنرانی سر آستین بود خیلی هم خوب بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He says the funniest things right off the cuff.
[ترجمه گوگل]او خنده دارترین چیزها را همانجا می گوید [ترجمه ترگمان]می گه جالب ترین چیزایی که در آستین داره رو میگه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Her remarks were off the cuff but very sensible.
[ترجمه نغمه خلیلی] حرفهایش فی البداهه و بدون آمادگی قبلی اما خیلی منطقی بودند
|
[ترجمه گوگل]اظهارات او از کاف خارج شد اما بسیار معقول بود [ترجمه ترگمان]حرف هایش از آستین بیرون بود، اما خیلی معقول بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He is at his best when he speaks off the cuff.
[ترجمه گوگل]وقتی از کاف حرف می زند در بهترین حالت خود است [ترجمه ترگمان]موقع صحبت از آستین لباسش بهترین است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Mr Baker was speaking off the cuff when he made those suggestions.
[ترجمه گوگل]آقای بیکر زمانی که این پیشنهادات را مطرح کرد، در حال صحبت کردن بود [ترجمه ترگمان]آقای بی کر هنگامی که این پیشنهادها را مطرح کرد، در حال صحبت کردن از آستین بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I'm not good at speaking off the cuff.
[ترجمه گوگل]من در صحبت کردن با کاف خوب نیستم [ترجمه ترگمان]من در صحبت از آستین خوب نیستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The presidential candidate made a remark off the cuff.
[ترجمه گوگل]کاندیدای ریاست جمهوری تذکری را از دست بند بیان کرد [ترجمه ترگمان]کاندیدای ریاست جمهوری به سر آستین اشاره کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Make off the cuff remarks that are often seen as personal prods.
[ترجمه گوگل]جملات سرآستین را که اغلب به عنوان محرک های شخصی تلقی می شوند، حذف کنید [ترجمه ترگمان]اظهارات cuff را که اغلب به عنوان prods شخصی دیده می شوند، خاموش کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I hadn't prepared a speech so I just said a few words off the cuff.
[ترجمه گوگل]من یک سخنرانی آماده نکرده بودم، بنابراین فقط چند کلمه از سرآستین گفتم [ترجمه ترگمان]من یک سخنرانی آماده نکرده بودم، بنابراین فقط چند کلمه از آستین بیرون زدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This is not the kind of question that one can answer off the cuff.
[ترجمه گوگل]این از آن نوع سوالی نیست که بتوان به آن پاسخ داد [ترجمه ترگمان]این از اون نوع سوالی نیست که یکی میتونه از دست بند جواب بده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• an off-the-cuff remark is spoken without being planned or practised in advance.
پیشنهاد کاربران
جواب آماده در آستین داشتن ( حاضر جواب )
improvised Spontaneous
بی مقدمه و یهویی گفتن از آستین ( cuff ) در آوردن عصای موسی را یادتون هست چطوریه؟ باین مفهوم که یهویی ظاهر می کنی، فی البداهه می سازی اش.
همینطوری، ائله بلئسی ( ترکی ) An off the cuff guess یه حدس همینطوری
فی البداهه Simultaneously
Spontaneously فالبداهه یه هویی
فی البداهه
لحظه ای - فوری
Unplanned
بدون آمادگی قبلی, فی البداهه:unscripted
without preparation
جدی نگفتمش یا حتی در موردش فکر نکردم
فی البداهه - بدون مقدمه He can speak off the cuff.
فی البداهه - بی مقدمه معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman : an off - the - cuff remark, reply etc is one that you make without thinking about it first SYN= spontaneous