off someone

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
کشتن / حذف کردن / از بین بردن
در زبان محاوره ای:
طرفو زدن، طرفو کشتن، طرفو از وسط برداشتن
🔸 تعریف ها:
1. ( عامیانه – خشونت آمیز ) :
کشتن یا از بین بردن کسی، معمولاً در زمینه های جنایی یا داستانی
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: They offed the witness before the trial.
شاهدو قبل از دادگاه زدن/کشتن.
2. ( طنزآمیز – داستانی ) :
در فیلم ها یا سریال ها، برای اشاره به حذف شخصیت ها به صورت ناگهانی
مثال: The villain offed three guards in one scene.
آدم بد تو یه صحنه سه تا نگهبانو از وسط برداشت.
3. ( ادبی – استعاری ) :
گاهی به صورت استعاری برای حذف یا کنار گذاشتن کسی از موقعیتی
مثال: The boss offed him from the project.
رئیس از پروژه حذفش کرد.
🔸 مترادف ها:
kill – murder – eliminate – take out – bump off – do away with – whack – ice – rub out