مرخصی استعلاجی بودن ؛ غایب به دلیل بیماری بودن ( در زبان آمریکاییout sick )
to be off sick with/for با این ساختار می آید
He's off sick with the flu
"I can't come in today; I'm out sick with a fever. "
... [مشاهده متن کامل]
( امروز نمی تونم بیام سر کار؛ با تب مرخصی استعلاجی هستم. )
"He was off sick for three days last week. "
( او هفته گذشته به مدت سه روز غیبت به دلیل بیماری داشت. )
"You'll have to talk to him tomorrow; he's off sick today. "
( باید فردا باهاش صحبت کنی؛ امروز مرخصی استعلاجیه. )
to be off sick with/for با این ساختار می آید
... [مشاهده متن کامل]
( امروز نمی تونم بیام سر کار؛ با تب مرخصی استعلاجی هستم. )
( او هفته گذشته به مدت سه روز غیبت به دلیل بیماری داشت. )
( باید فردا باهاش صحبت کنی؛ امروز مرخصی استعلاجیه. )
غیبت به دلیل بیماری
We must to find someone to cover for Lionel, he's off sick.
off sick غیبت به دلیل بیماری
sick leave مرخصی استعلاجی
she is off sick
I wanna take sick leave
sick leave مرخصی استعلاجی
مرخصی استعلاجی
مرخصی مریضی