• : تعریف: a period of less frequent use, activity, or visitation.
- Summer is the off-season at a ski resort.
[ترجمه A.A] تابستان فصل اسکی کردن نیست
|
[ترجمه گوگل] تابستان فصل خارج از پیست اسکی است [ترجمه ترگمان] تابستان در یک پیست اسکی در فصل چهارم قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to off-season.
جمله های نمونه
1. off-season rates are 20 percent cheaper
نرخ های خارج از فصل 20 درصد ارزانتراند.
2. The winter is an off season.
[ترجمه مجتبی] زمستان فصل تخفیف است
|
[ترجمه گوگل]زمستان فصلی غیرفعال است [ترجمه ترگمان]فصل زمستان فصل خلوت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. To stay fit off season, I play tennis or football.
[ترجمه مجتبی] تا در فصل استراحت متناسب بمانم، تنیس یا فوتبال بازی می کنم.
|
[ترجمه گوگل]برای حفظ تناسب اندام در فصل، تنیس یا فوتبال بازی می کنم [ترجمه ترگمان]برای تناسب فصل، تنیس یا فوتبال بازی می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The hotel is almost empty in the off season.
[ترجمه گوگل]در فصل غیرفعال هتل تقریبا خالی است [ترجمه ترگمان]هتل در فصل خلوت تقریبا خالی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. In the off season, there's hardly anyone staying at the hotel.
[ترجمه گوگل]در فصل خارج از فصل، به ندرت کسی در هتل اقامت دارد [ترجمه ترگمان]در این فصل به ندرت کسی در هتل می ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Tickets are cheaper during the off season.
[ترجمه گوگل]بلیط ها در فصل تعطیلات ارزان تر هستند [ترجمه ترگمان]بلیط ها در طول فصل های خلوت ارزان تر هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In 196 he began spending the off season working as an assistant to one of California Gov.
[ترجمه گوگل]در سال 196 او شروع به گذراندن فصل خارج از کار به عنوان دستیار یکی از فرماندار کالیفرنیا کرد [ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۶ او شروع به سپری کردن فصل خلوت کرد که به عنوان دستیار یکی از فرماندار کالیفرنیا کار می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She worked in the store's office during the off season while attending Indiana.
[ترجمه گوگل]او در طول فصل خارج از فصل در حالی که در ایندیانا حضور داشت در دفتر فروشگاه کار می کرد [ترجمه ترگمان]او در طی فصل خلوت در دفتر فروشگاه کار می کرد در حالی که در ایندیانا شرکت می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is an off season for fruit.
[ترجمه گوگل]فصل خارج از میوه است [ترجمه ترگمان]این یک فصل خلوت برای میوه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Tourism is at middle-of-the-road levels: less than the crowds during peak periods, but more than when visitation drops off during low/off season.
[ترجمه گوگل]گردشگری در سطح متوسط است: کمتر از شلوغی در دوره های اوج، اما بیشتر از زمانی که بازدیدها در فصل کم/آخرین کاهش می یابد [ترجمه ترگمان]گردشگری در سطح متوسط جاده قرار دارد: کم تر از جمعیت در طول دوره اوج، اما بیشتر از زمانی که بازدید در فصل پایین و دور انجام می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This is supposed to be an off season for vegetables but you seem to have enough here.
[ترجمه گوگل]قرار است این فصل برای سبزیجات غیرفعال باشد، اما به نظر می رسد شما در اینجا به اندازه کافی دارید [ترجمه ترگمان]این باید فصل آخر برای سبزیجات باشه اما به نظر میرسه به اندازه کافی اینجا داری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Business The off season, I need the reason which rises in prices!
[ترجمه گوگل]کسب و کار خارج از فصل، من به دلیل افزایش قیمت ها نیاز دارم! [ترجمه ترگمان]در فصل های خلوت، من به دلایلی که قیمت ها بالا می رود، نیاز دارم! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But is off season here also is the same beauty.
[ترجمه گوگل]اما خارج از فصل اینجا نیز همان زیبایی است [ترجمه ترگمان]اما فصل خلوت هم همین زیبایی را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The remaining truffles are boiled for sterilization and canned for sale as truffles and as truffle juice during the off season.
[ترجمه گوگل]ترافل های باقی مانده برای عقیم سازی آب پز می شوند و برای فروش به عنوان ترافل و به عنوان آب ترافل در فصل خارج از آن کنسرو می شوند [ترجمه ترگمان]The های باقیمانده برای استریل کردن و کنسرو کردن برای فروش به عنوان truffles ها و به عنوان عصاره truffle در طول فصل خلوت، جوشانده شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Most players would be fed up with the infighting that structured the Lakers off season.
[ترجمه گوگل]اکثر بازیکنان از درگیری های درونی که لیکرز را در خارج از فصل ساختار می دهد خسته شده اند [ترجمه ترگمان]بیشتر بازیکنان از درگیری هایی که تیم لیکرز را در فصل های خلوت تشکیل می داد، تغذیه می شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• the off season is the part of the year when not many people go on holiday and when things such as hotels and plane tickets are often cheaper.
پیشنهاد کاربران
### 🔸 معادل فارسی: فصل غیررسمی / خارج از فصل / زمان رکود در زبان محاوره ای: فصل خلوت، وقت بی مشتری، دوره ی استراحت، فصل خواب بازار - - - ### 🔸 تعریف ها: 1. ** ( گردشگری – فصل خلوت ) :** ... [مشاهده متن کامل]
زمانی از سال که تقاضا برای سفر، اقامت، یا تفریح کم تره و قیمت ها پایین ترن > مثال: *Hotels are cheaper during the off - season. * > هتل ها تو فصل خلوت ارزون ترن. 2. ** ( ورزشی – دوره ی استراحت ) :** زمانی که مسابقات رسمی برگزار نمی شن و ورزشکاران تمرین، استراحت یا نقل وانتقال دارن > مثال: *He trained hard during the off - season. * > تو فصل استراحت حسابی تمرین کرد. 3. ** ( فروش و بازار – رکود ) :** دوره ای که فروش محصولات خاص ( مثل لباس زمستانی در تابستان ) کم می شه > مثال: *We offer discounts in the off - season. * > تو فصل خواب بازار تخفیف می دیم. 4. ** ( فرهنگی – استعاری ) :** گاهی به صورت استعاری برای توصیف دوره ی کم فعالیت یا استراحت در زندگی شخصی یا حرفه ای استفاده می شه > مثال: *I’m in an off - season creatively — just recharging. * > الان تو یه دوره ی خلوت خلاقانه م؛ دارم شارژ می شم. - - - ### 🔸 مترادف ها: **low season – downtime – quiet period – inactive phase – lull**
خارج از فصل
فصل رکود
بین فصلی ، مثلا می توانیم بگوییم بهار یک فصلی است که بین فصل سرماو فصل گرما است و این باعث می شه که بیشتر سرما بخوریم ،
فصلی که در آن هیچ لیگی در حال جریان نیست و بازی های زیادی صورت نمی گیرند
فصلی که ( زمانی از سال که ) مردم کمتر به تعطیلات می روند معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman : the time of year when not many people are taking holidays SYN=low season