🔸 معادل فارسی:
• بی اشتها شدن
• غذا نخوردن یا کم اشتها بودن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( دامپزشکی – اصلی ) :** اصطلاحی قدیمی برای حیوانی که غذا نمی خورد یا اشتهایش کم شده است.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *The horse is off its feed today. *
اسب امروز **بی اشتهاست**.
2. ** ( محاوره ای – انسانی ) :** به طور استعاری برای انسان ها هم به کار می رود؛ یعنی کسی که حال و حوصله ی غذا خوردن ندارد.
- مثال: *I’m off my feed after that bad news. *
بعد از آن خبر بد، من **اشتها ندارم**.
3. ** ( استعاری – عمومی ) :** می تواند به معنای بی انرژی یا بی حال بودن هم استفاده شود.
- مثال: *He’s been off his feed all week. *
او کل هفته **بی حال و بی اشتها بوده است**.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
loss of appetite – not eating – fasting – under the weather
________________________________________
🔸 مثال ها:
• *The cow is off its feed and looks sick. *
گاو **بی اشتهاست** و مریض به نظر می رسد.
• *I’ve been off my feed since yesterday. *
من از دیروز **اشتها ندارم**.
• *He went off his feed after the argument. *
او بعد از دعوا **بی اشتها شد**.
• بی اشتها شدن
• غذا نخوردن یا کم اشتها بودن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( دامپزشکی – اصلی ) :** اصطلاحی قدیمی برای حیوانی که غذا نمی خورد یا اشتهایش کم شده است.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: *The horse is off its feed today. *
اسب امروز **بی اشتهاست**.
2. ** ( محاوره ای – انسانی ) :** به طور استعاری برای انسان ها هم به کار می رود؛ یعنی کسی که حال و حوصله ی غذا خوردن ندارد.
- مثال: *I’m off my feed after that bad news. *
بعد از آن خبر بد، من **اشتها ندارم**.
3. ** ( استعاری – عمومی ) :** می تواند به معنای بی انرژی یا بی حال بودن هم استفاده شود.
- مثال: *He’s been off his feed all week. *
او کل هفته **بی حال و بی اشتها بوده است**.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
________________________________________
🔸 مثال ها:
گاو **بی اشتهاست** و مریض به نظر می رسد.
من از دیروز **اشتها ندارم**.
او بعد از دعوا **بی اشتها شد**.