off load


خالی کردن، تهی کردن، بار خالی کردن، رجوع شود به: unload

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: off-loads, off-loading, off-loaded
• : تعریف: to unload (a ship or airplane, or passengers or goods therefrom).

جمله های نمونه

1. Prices have been cut by developers anxious to offload unsold apartments.
[ترجمه گوگل]قیمت ها توسط توسعه دهندگانی که مشتاق تخلیه آپارتمان های فروخته نشده هستند، کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]قیمت ها توسط توسعه دهندگان برای انتقال آپارتمان های unsold کاهش پیدا کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's nice to have someone you can offload your problems onto.
[ترجمه گوگل]خیلی خوب است که کسی را دارید که بتوانید مشکلات خود را روی آن ها تخلیه کنید
[ترجمه ترگمان]خوبه که کسی رو داشته باشی که بتونی مشکلاتت رو حل کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I've managed to offload some of our old furniture onto a friend who's just bought a house.
[ترجمه گوگل]من موفق شده ام برخی از مبلمان قدیمی خود را روی دوستی که به تازگی خانه خریده است، تخلیه کنم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم چند تا از اثاثیه قدیمی مان را روی یک دوست که تازه یک خانه خریده بود، بندازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were desperate to offload the kids for a few hours.
[ترجمه گوگل]آنها ناامید بودند که بچه ها را برای چند ساعت تخلیه کنند
[ترجمه ترگمان]تا چند ساعت دیگه بچه هارو خونه میندازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You should try and offload some of your duties and relax more, instead of spending all day at the office.
[ترجمه گوگل]به جای اینکه تمام روز را در دفتر بگذرانید، باید سعی کنید برخی از وظایف خود را خالی کنید و بیشتر استراحت کنید
[ترجمه ترگمان]باید سعی کنید برخی از وظایف خود را انتقال دهید و بیشتر استراحت کنید، به جای اینکه تمام روز را در اداره صرف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bank are trying to offload some of their US holdings.
[ترجمه گوگل]این بانک در تلاش است تا برخی از دارایی های خود را در ایالات متحده تخلیه کند
[ترجمه ترگمان]این بانک می کوشد تا برخی از دارایی های ایالات متحده را تخلیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kouao tried to offload Anna on to a family who had done childminding for her in the past.
[ترجمه گوگل]کوآئو سعی کرد آنا را به خانواده ای منتقل کند که در گذشته از او مراقبت کرده بودند
[ترجمه ترگمان]Kouao سعی کرد آنا را به خانواده ای که در گذشته برای او کار کرده بودند، معرفی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Do your 10 GbE Blade solutions support TCP offload?
[ترجمه گوگل]آیا راهکارهای 10 GbE Blade شما از بارگیری TCP پشتیبانی می کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا ۱۰ راه حل تیغه GbE شما پشتیبانی TCP را پشتیبانی می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A number of improvements in network adapters that offload protocol processing from the host processor are provided.
[ترجمه گوگل]تعدادی پیشرفت در آداپتورهای شبکه که پردازش پروتکل را از پردازنده میزبان تخلیه می کنند ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]تعدادی از بهبودها در adapters شبکه که پردازش پروتکل را از پردازنده میزبان تخلیه می کنند فراهم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thus, we can offload most of the compound OT work onto the client side.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ما می‌توانیم بیشتر کارهای ترکیبی OT را در سمت مشتری تخلیه کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ما می توانیم بیشتر این ترکیب را تخلیه کنیم و بر روی طرف کلاینت کار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It can be configured to offload cache to disk if the memory cache is full (via the disk offload function).
[ترجمه گوگل]در صورت پر بودن حافظه نهان (از طریق عملکرد دیسک تخلیه) می توان آن را به گونه ای پیکربندی کرد که کش روی دیسک بارگذاری شود
[ترجمه ترگمان]اگر حافظه نهان حافظه کامل است (از طریق تابع تخلیه دیسک)، ممکن است برای تخلیه حافظه نهان به دیسک شکل گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The specified offload server name contains the invalid character'% s '.
[ترجمه گوگل]نام سرور تخلیه مشخص شده حاوی نویسه نامعتبر '% s ' است
[ترجمه ترگمان]نام کارگزار offload مشخص شده شامل نویسه نامعتبری % s است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. TCP/IP Offload Engine can reduce the Operating System's loading of protocol processing which are trigged by interrupt.
[ترجمه گوگل]TCP/IP Offload Engine می تواند بارگذاری پردازش پروتکل سیستم عامل را که توسط وقفه ایجاد می شود، کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]موتور Offload TCP \/ IP می تواند بارگیری سیستم عامل پردازش پروتکل را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Jenny : I'll offload some of his current responsibilities, so he can start almost right away.
[ترجمه گوگل]جنی: من برخی از مسئولیت‌های فعلی او را کنار می‌گذارم، تا بتواند تقریباً فوراً شروع کند
[ترجمه ترگمان]جنی: من بعضی از مسئولیت های فعلی او را انتقال می دهم تا او بتواند تقریبا بلافاصله شروع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار می شود، قرار دادن داده ها در یکدستگاه جانبی .

انگلیسی به انگلیسی

• if you offload something that you do not want, you get rid of it, especially by giving it to someone else; an informal use.
when goods are offloaded from a container or vehicle, they are removed from it, usually after being transported somewhere.

پیشنهاد کاربران

محول کردن
واگذار کردن
کارهای زیاد روی سر کسی ریختن
تخلیه ( از طریق انتقال به تاسیسات دیگر )

بپرس