• (1)تعریف: not of the standard or required color. • مشابه: discolored, faded, garish, grayed, nonstandard, off, off-key, wrong, yellowed
• (2)تعریف: improper or in poor taste, esp. of humor or innuendo dealing with sex. • مترادف: bawdy, blue, dirty, racy, risqu�, suggestive • مشابه: earthy, improper, indecent, indecorous, indelicate, lewd, naughty, obscene, salacious, salty, scabrous, smutty, unseemly
• (3)تعریف: of unhealthy complexion; looking ill or downcast. • مترادف: green, peaked, wan, washed-out • مشابه: ashen, downcast, draggy, drained, ill, jaundiced, out of sorts, pale, run-down, sickly, unwell, weak
جمله های نمونه
1. off-color jokes
شوخی های قبیح
2. You're looking a bit off color yourself, Mr. Young.
[ترجمه گوگل]شما خودتان کمی بی رنگ به نظر می رسید، آقای یانگ [ترجمه ترگمان]اقای یانگ، رنگت پریده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. You look a bit off color yourself.
[ترجمه گوگل]خودت کمی بی رنگ به نظر میرسی [ترجمه ترگمان] تو یکم رنگ خودت رو کم می کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She felt a bit off color, but she is much better now.
[ترجمه گوگل]او کمی رنگش را احساس می کرد، اما الان خیلی بهتر شده است [ترجمه ترگمان]رنگش پریده بود، اما حالا خیلی بهتر شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You are looking off color today.
[ترجمه گوگل]شما امروز از رنگ خارج می شوید [ترجمه ترگمان]امروز رنگت پریده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. You look a bit off color youself. oh, I feel very tired, doctor.
[ترجمه گوگل]خودت کمی بی رنگ به نظر میرسی اوه، من خیلی خسته هستم، دکتر [ترجمه ترگمان] یه کم رنگش پریده اوه، من خیلی احساس خستگی می کنم، دکتر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The jokes he told were quite off color.
[ترجمه گوگل]جوک هایی که او گفت کاملاً بی رنگ بود [ترجمه ترگمان]The که به آن ها گفته بود کاملا روشن بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Mary: Poor old dog . No wonder he off color. Is It'serious?
[ترجمه گوگل]مریم: سگ پیر بیچاره جای تعجب نیست که او رنگ آیا جدی است؟ [ترجمه ترگمان] سگ بیچاره تعجبی ندا ره که رنگش پریده جدی میگی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. New GB middle finger goes out, the off color value of convention of monochromatic glazed pottery is 0. 7 chromatism of numerical value is greater delegate is bigger.
[ترجمه گوگل]انگشت وسط GB جدید خاموش می شود، مقدار رنگ خاموش قرارداد سفال لعاب تک رنگ 0 است 7 کروماتیسم ارزش عددی بیشتر نماینده بزرگتر است [ترجمه ترگمان]با این حال انگشت میانی New از آن خارج می شود، و ارزش رنگ off of glazed monochromatic ۰ است ۷ chromatism از مقدار عددی بزرگ تر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I'm a bit off color today.
[ترجمه گوگل]من امروز کمی از رنگ خارج شدم [ترجمه ترگمان]امروز یه کم رنگش پریده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She felt a bit off color, but she's much better now. Thank you.
[ترجمه گوگل]او کمی رنگش را احساس می کرد، اما الان خیلی بهتر شده است متشکرم [ترجمه ترگمان]رنگش پریده بود، اما حالا حالش بهتر شده ممنون [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. You look off color yourself.
[ترجمه گوگل]تو خودت از رنگ به نظر میرسی [ترجمه ترگمان] خودت رنگ خودتو عوض کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I was caught in the rain yesterday. I'm a bit off color today.
[ترجمه El] دیروز تو بارون گیر کردم و امروز یکم حالم خوب نیست
|
[ترجمه گوگل]دیروز گرفتار بارون شدم من امروز کمی از رنگ خارج شدم [ترجمه ترگمان]دیروز توی بارون گیر افتاده بودم امروز یه کم رنگش پریده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• not feeling well, pale, sickly faded; improper, risque; not completely healthy (british)
پیشنهاد کاربران
You are off color , what is wrong with you رنگ پریده
ناخوش احوال.
کسی که حالش خوب نیست و رنگش پریده است.
بستگی دارد یکی از معنی هایش اشتباه است حالا ممکنه که جمله شما به معنی من ربطی نداشته باشه و با ترجمه کاربران دیگر هماهنگ باشد.
زشت و زننده، توهین آمیز vulgar and offensive remarks or jokes are about sex and are slightly shocking. Never pass along an off color jokes to those who you don't know well or you might offend them.