یعنی خارج از جریان بودن، موافق نبودن یا مشارکت نکردن در موضوع یا تصمیم.
وقتی کسی �off board� است، یعنی از روند یا تیم کنار گذاشته شده یا انتخاب کرده که درگیر نباشد. کاربرد این عبارت کمتر رایج است ولی در محیط های کاری و مدیریتی ممکن استفاده شود.
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
Some team members were off board with the new strategy.
بعضی اعضای تیم با استراتژی جدید همراه نبودند.
He’s off board now — he doesn’t support the plan anymore. �دیگه همراه نیست — دیگه از طرح حمایت نمی کنه. �
Some team members chose to stay off board. �برخی اعضای تیم ترجیح دادن وارد جریان نشن. �
وقتی کسی �off board� است، یعنی از روند یا تیم کنار گذاشته شده یا انتخاب کرده که درگیر نباشد. کاربرد این عبارت کمتر رایج است ولی در محیط های کاری و مدیریتی ممکن استفاده شود.
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
بعضی اعضای تیم با استراتژی جدید همراه نبودند.
He’s off board now — he doesn’t support the plan anymore. �دیگه همراه نیست — دیگه از طرح حمایت نمی کنه. �
Some team members chose to stay off board. �برخی اعضای تیم ترجیح دادن وارد جریان نشن. �