off and on

/ˈɒfəndˈɑːn//ɒfəndɒn/

معنی: گاهی، بطور متناوب
معانی دیگر: گاه و بیگاه، به طور متناوب یا نامرتب، تناوب

جمله های نمونه

1. It drizzled off and on all day.
[ترجمه گوگل]تمام روز نم نم باران می بارید و روشن می شد
[ترجمه ترگمان] دیگه تموم روز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We've been going out together for five years, off and on.
[ترجمه گوگل]ما پنج سال است که با هم بیرون می رویم
[ترجمه ترگمان]ما پنج ساله که با هم بیرون میریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She cried off and on all day.
[ترجمه گوگل]او تمام روز گریه می کرد
[ترجمه ترگمان]تمام روز گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We lived together, off and on, for two years.
[ترجمه گوگل]ما دو سال با هم زندگی کردیم
[ترجمه ترگمان]ما برای دو سال با هم زندگی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Baltimore was foreign off and on.
[ترجمه گوگل]بالتیمور خارج از کشور بود
[ترجمه ترگمان]بالتیمور یک بیگانه بود و به راه خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We've been together ever since, off and on, helping each other out.
[ترجمه گوگل]ما از آن زمان با هم بودیم و به هم کمک می کردیم
[ترجمه ترگمان]از آن وقت تا حالا با هم بودیم، فرار می کردیم و به هم کمک می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My intention was to stand off and on the cape until the head wind changed.
[ترجمه گوگل]قصد من ایستادن و روی شنل بود تا زمانی که باد سر تغییر کند
[ترجمه ترگمان]قصد من این بود که بایستم و روی شنل بنشینم مگر اینکه باد تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rachel and Alan have been dating off and on for five years.
[ترجمه گوگل]ریچل و آلن پنج سال است که با هم قرار می گذارند
[ترجمه ترگمان]ریچل \"و\" الن \"۵ سال با هم قرار گذاشتن\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He dozed off and on but had no understanding of deeper sleep.
[ترجمه گوگل]چرت می زد و می رفت اما هیچ درکی از خواب عمیق تر نداشت
[ترجمه ترگمان]چرت می زد و به خواب عمیقی فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even so, I thought about this man off and on for most of the week.
[ترجمه گوگل]با این حال، بیشتر هفته به این مرد فکر می کردم
[ترجمه ترگمان]حتی به این ترتیب، در مورد این مرد در بیشتر هفته فکر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It rained off and on for the whole afternoon.
[ترجمه گوگل]تمام بعدازظهر باران بارید و ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]تمام بعد از ظهر باران باریده و باران می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's lived in the King Edward off and on for 30 years.
[ترجمه گوگل]او 30 سال است که در شاه ادوارد زندگی کرده است
[ترجمه ترگمان]اون به مدت ۳۰ سال در پادشاه ادوارد زندگی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I dozed off and on, as my mother held tight to the rope around my waist.
[ترجمه گوگل]در حالی که مادرم طناب دور کمرم را محکم گرفته بود، چرت می‌زدم
[ترجمه ترگمان]همچنان که مادرم طناب را دور کمر من نگه داشته بود چرت زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The lights flicker off and on, off and on, the signal that the library is about to close.
[ترجمه گوگل]چراغ ها خاموش و روشن، خاموش و روشن می شوند، سیگنالی که کتابخانه در شرف بسته شدن است
[ترجمه ترگمان]چراغ خاموش می شود و روشن و روشن، علامت کتابخانه تقریبا نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گاهی (قید)
whilom, off and on, sometimes, somewhen

بطور متناوب (قید)
off and on

تخصصی

[مهندسی گاز] تناوب، بطورمتناوب

انگلیسی به انگلیسی

• occasionally, sometimes, now and then, intermittently

پیشنهاد کاربران

مثال؛
I’ve been studying off and on for the exam, taking breaks when I need to.
A person might say, “I’ve been experiencing back pain off and on for the past few months. ”
Someone might describe their internet connection as, “It’s been going off and on all day, making it difficult to work. ”
...
[مشاهده متن کامل]

گهگاه
گاه و بی گاه
هرازگاهی
هرازچندگاهی
به طور نامنظم
دیمی
هر از گاهی
نامنظم، گهگدار
بعضی اوقات نه به طور منظم و ادامه دار
گه گاهی
happening� or �existing�only some of the �time
He �worked� off and on as a�bicycle� messenger, but he never �found� permanent� work

بپرس