of ones own accord

پیشنهاد کاربران

به میل خود
He washed the dishes of his own accord.
او به میل خود ظرف ها را شست
My brother decided to clean the house of his own accord.
برادرم تصمیم گرفت به میل خود خانه را تمیز کند
...
[مشاهده متن کامل]

Her parents were going to tell her to get a job, but she got one of her own accord.
پدر و مادرش می خواستند به او بگویند که شغلی پیدا کند، اما او به میل خود شغلی پیدا کرد
A: Did you put the cat outside?
B: No, he opened the door and went out of his own accord.
الف: آیا گربه را بیرون گذاشتی؟
ب: نه، او در را باز کرد و به میل خود بیرون رفت

داوطلبانه، با میل قلبی
انجام کاری با رضایت قلبی وبدون درخواست یا خواهش دیگران
مثال
he gave 10$ to that old poor man of his own accord
او بارضایت قلبی ده دلار به ان پیرمرد فقیر داد .