of late


اخیرا، تازگی

جمله های نمونه

1. I've had a lot of late nights recently.
[ترجمه گوگل]اخیراً شب های زیادی را پشت سر گذاشته ام
[ترجمه ترگمان]اخیرا خیلی دیر کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Traffic accidents are alarmingly frequent of late.
[ترجمه گوگل]تصادفات رانندگی اخیراً به طرز نگران کننده ای تکرار می شوند
[ترجمه ترگمان]تصادفات ترافیکی به طور هشدار دهنده ای در اواخر شب رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Fair Trade Commission has of late been flexing its muscles, cracking down on cases of corruption.
[ترجمه گوگل]کمیسیون تجارت منصفانه اخیراً در حال خم شدن و سرکوب موارد فساد بوده است
[ترجمه ترگمان]کمیسیون تجارت عادلانه اخیرا ماهیچه های خود را باز کرده و موارد فساد را سرکوب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The company seems to have lost its way of late.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این شرکت اخیراً راه خود را گم کرده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که شرکت راهش را از دیر باز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Traffic problems account for one third of late arrivals.
[ترجمه گوگل]مشکلات ترافیکی یک سوم از دیر رسیدن ها را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]مشکلات ترافیک برای یک سوم تازه واردها به حساب می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Of late they have been harping on the same string of "peace".
[ترجمه گوگل]اخیراً آنها بر روی همان رشته "صلح" چنگ می زنند
[ترجمه ترگمان]درباره یک رشته \"صلح\" نیز تاکید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The days have been getting warmer of late.
[ترجمه گوگل]روزها دیرتر گرمتر شده است
[ترجمه ترگمان]روزها گرم تر شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The situation has become more confusing of late.
[ترجمه گوگل]وضعیت اخیراً گیج کننده تر شده است
[ترجمه ترگمان]این وضعیت اخیرا گیج کننده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Birth rates have gone down of late.
[ترجمه گوگل]نرخ زاد و ولد اخیراً کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]میزان تولد از دیر کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A succession of late nights had begun to tell on him and his work was suffering.
[ترجمه گوگل]متوالی از اواخر شب از او خبر داده بود و کارش رنج می برد
[ترجمه ترگمان]چند شب متوالی پیاپی به او اطلاع داده بود و کارش رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's taken to mountain climbing of late.
[ترجمه گوگل]او اخیراً به کوه نوردی برده شده است
[ترجمه ترگمان]از دیر رفتن به کوه برده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Representative goblets and beakers of late sixteenth century and seventeenth century date are illustrated in Figures 50 and 5
[ترجمه گوگل]نشانگر جام ها و فنجان های اواخر قرن شانزدهم و قرن هفدهم در شکل 50 و 5 نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]جام ها و beakers نماینده در اواخر قرن شانزدهم و تاریخ هفدهم در شکل های ۵۰ و ۵ نشان داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Perhaps the best symbol of the paradoxes of late medieval Sussex is the great castle of Herstmonceux.
[ترجمه گوگل]شاید بهترین نماد پارادوکس های ساسکس اواخر قرون وسطی، قلعه بزرگ هرستمونسو باشد
[ترجمه ترگمان]شاید بهترین نماد تناقضات در اواخر قرون وسطی، قلعه بزرگ of باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Puzzled successors lamented the complexity of late Beethoven.
[ترجمه گوگل]جانشینان متحیر از پیچیدگی بتهوون متاخر ابراز تاسف کردند
[ترجمه ترگمان]جانشینان حیرت زده به پیچیدگی بتهوون دیر دامن زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• lately, recently, in recent times

پیشنهاد کاربران

مثال؛
She has been acting strangely of late, I'm worried about her.
The company has been experiencing financial difficulties of late, which is affecting their operations.
He has been spending more time with his family of late, which is a positive change.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/of-late
Of late is a slightly fancy way to say "lately
به تازگی، این اواخر

بپرس