odour

/ˈoʊdə//ˈəʊdə/

معنی: عطر و بوی
معانی دیگر: (انگلیس) رجوع شود به: odor، odor بو، رایحه، عطر، طعم، شهرت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a spelling of

جمله های نمونه

1. The air was permeated with the odour of burning rubber.
[ترجمه گوگل]هوا با بوی سوختن لاستیک پر شده بود
[ترجمه ترگمان]هوا بوی لاستیک سوخته می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was acutely aware of the odour of cooking oil.
[ترجمه گوگل]او به شدت از بوی روغن آشپزی آگاه بود
[ترجمه ترگمان]او به شدت از بوی روغن پخت وپز آگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The house was filled with foul odour.
[ترجمه گوگل]خانه پر از بوی بد بود
[ترجمه ترگمان]خانه پر از بوی متعفن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The odour of food may be a trigger for man's appetite.
[ترجمه گوگل]بوی غذا ممکن است محرکی برای اشتهای مرد باشد
[ترجمه ترگمان]بوی غذا ممکن است برای اشتهای مردان فعال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The odour of vitamin in skin is repugnant to insects.
[ترجمه گوگل]بوی ویتامین در پوست برای حشرات منفور است
[ترجمه ترگمان]بوی ویتامین در پوست نسبت به حشرات نفرت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The whole herb has a characteristic taste and odour.
[ترجمه گوگل]کل گیاه دارای طعم و بوی خاصی است
[ترجمه ترگمان]کل این گیاه مزه خاصی داره و بو میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An odour of corruption hangs about him.
[ترجمه گوگل]بوی فساد از او می پیچد
[ترجمه ترگمان]بوی فساد در اطراف او معلق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'm in rather bad odour with my boss at the moment.
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر با رئیسم بوی بدی دارم
[ترجمه ترگمان]من در حال حاضر با رئیسم خیلی احساس بدی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nobody told her she had a body odour problem.
[ترجمه گوگل]هیچ کس به او نگفت که مشکل بوی بدن دارد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس به او نگفته بود که او بوی بدی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Anti-perspirants stop wetness, deodorants stop odour.
[ترجمه گوگل]ضد تعریق ها رطوبت را متوقف می کنند، دئودورانت ها بوی بد را متوقف می کنند
[ترجمه ترگمان]آنتی - perspirants، رطوبت را متوقف کن و بو را متوقف کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Inside the room there was the unmistakable odour of sweaty feet.
[ترجمه گوگل]داخل اتاق بوی عرق پاهای غیرقابل انکار بود
[ترجمه ترگمان]در داخل اتاق بوی unmistakable از عرق خیس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a strange odour in the air. The gas must have been escaping somewhere.
[ترجمه گوگل]بوی عجیبی در هوا می پیچد گاز باید از جایی خارج شده باشد
[ترجمه ترگمان]در هوا بوی عجیبی به مشام می رسد گاز باید یه جایی فرار کرده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She carried the odour of sanctity about her.
[ترجمه گوگل]او بوی تقدس را در اطراف خود می برد
[ترجمه ترگمان]وی بوی تقدس را در پیرامون خود حس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The studio was filled with the rich odour of roses.
[ترجمه گوگل]استودیو پر از بوی غنی گل رز بود
[ترجمه ترگمان]استودیو با رایحه غنی رز پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The odour of pines pervades the air in the forest.
[ترجمه گوگل]بوی کاج هوای جنگل را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]بوی کاج در جنگل به مشام می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عطر و بوی (اسم)
odor, odour

تخصصی

[زمین شناسی] بو،بو دادن ،بوی مخصوصی بعضی از کانی ها
[نساجی] بو

انگلیسی به انگلیسی

• that which is perceived by the nose; smell; scent; pervasive atmosphere (also odor)
an odour is a smell; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : odorize ( odourize )
✅️ اسم ( noun ) : odor ( odour ) / odorant / odorimetry
✅️ صفت ( adjective ) : odorous / odorless ( odourless ) / odoriferous
✅️ قید ( adverb ) : _
بوی ترشیدگی مانند
بو ( به خصوص بوی نامطبوع و بد )

بپرس