odometer

/oʊˈdɒmɪtə//əʊˈdɒmɪtə/

معنی: کیلومتر شمار اتومبیل و غیره
معانی دیگر: (در اتومبیل و غیره) دوری سنج، کیلومتر شمار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an instrument that measures the distance traveled by a vehicle, such as is found on the dashboard of an automobile.

جمله های نمونه

1. I checked the odometer . He was right. Four miles exactly. I could have sworn it was 20.
[ترجمه گوگل]کیلومتر شمار را چک کردم حق با اون بود دقیقا چهار مایل میتونستم قسم بخورم که 20 بود
[ترجمه ترگمان]کیلومتر شمار را چک کردم حق با اون بود چهار مایل دقیقا میتونم قسم بخورم که ۲۰ سالم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An odometer measures the number of miles your car travels.
[ترجمه گوگل]کیلومتر شمار تعداد مایل هایی که ماشین شما طی می کند را اندازه گیری می کند
[ترجمه ترگمان]An شماره کیلومتر شمار car را اندازه گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The odometer shows now 140 miles per hour.
[ترجمه گوگل]کیلومتر شمار اکنون 140 مایل در ساعت را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]The هم اکنون ۱۴۰ مایل در ساعت را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Odometer readings are of course notoriously unreliable as a guide to the distance travelled by the car.
[ترجمه گوگل]البته خوانش کیلومتر شمار به عنوان راهنمای مسافت طی شده توسط خودرو، به طور مشهور غیرقابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که خوانش odometer به عنوان راهنما برای مسافتی که اتومبیل از آن عبور می کند، غیرقابل اطمینان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One hundred and thirty-one miles on the odometer.
[ترجمه گوگل]صد و سی و یک مایل روی کیلومتر شمار
[ترجمه ترگمان]یک صد و سی و یک مایل راه رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Alternatively, some bicycles have an odometer on them which you could use in the same way.
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر، برخی از دوچرخه‌ها یک کیلومتر شمار روی خود دارند که می‌توانید به همان روش از آن استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]متناوبا، برخی دوچرخه an دارند که می توانید از آن ها استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Odometer the design of the structure is simple, low cost, showing clear, stable and reliable results.
[ترجمه گوگل]کیلومتر شمار طراحی سازه ساده، کم هزینه است و نتایج واضح، پایدار و قابل اعتماد را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]odometer طراحی ساختار ساده، کم هزینه، نشان دادن نتایج واضح، پایدار و قابل اعتماد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The odometer is mechanical, driven by a stepper motor.
[ترجمه گوگل]کیلومتر شمار مکانیکی است که توسط یک موتور پله ای هدایت می شود
[ترجمه ترگمان]The کیلومتر شمار مکانیکی است که توسط موتور پله ای هدایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. By selecting an odometer as the system's external sensor, the mathematical model for the alignment in the moving state is established and the observability of the system is analyzed.
[ترجمه گوگل]با انتخاب کیلومتر شمار به عنوان حسگر خارجی سیستم، مدل ریاضی برای تراز در حالت متحرک ایجاد شده و قابلیت مشاهده سیستم مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]با انتخاب an به عنوان سنسور خارجی سیستم، مدل ریاضی برای همترازسازی در حالت حرکت ایجاد می شود و مشاهده پذیری سیستم مورد تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gauge like Odometer you could use instrumentation complete source code, has been tested.
[ترجمه گوگل]سنج مانند کیلومتر شمار که می توانید از کد منبع کامل ابزار دقیق استفاده کنید، آزمایش شده است
[ترجمه ترگمان]Gauge مانند odometer که می توانید از ابزار دقیق استفاده کنید، مورد آزمایش قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. According to the miles shown on the odometer, the car should be discarded as useless.
[ترجمه گوگل]با توجه به مایل هایی که روی کیلومترشمار نشان داده شده است، خودرو باید به عنوان بی مصرف دور انداخته شود
[ترجمه ترگمان]با توجه به کیلومترها نشان داده شده در کیلومتر odometer، اتومبیل باید به عنوان بی فایده کنار گذاشته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The electronic speed odometer stands for the developing trend of the speed odometers in the future.
[ترجمه گوگل]کیلومتر شمار الکترونیکی سرعت نشان دهنده روند توسعه کیلومتر شمارهای سرعت در آینده است
[ترجمه ترگمان]odometer با سرعت الکترونیکی در حال توسعه روند توسعه of سرعت در آینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Also included are digital odometer, vacuum florescent message center, lower display boards with randomly sequencing displays.
[ترجمه گوگل]همچنین شامل کیلومتر شمار دیجیتال، مرکز پیام فلورسنت خلاء، تابلوهای نمایش پایینی با نمایشگرهای توالی تصادفی است
[ترجمه ترگمان]همچنین شامل odometer دیجیتال، مرکز پیام florescent خلا، صفحه نمایش کم تر با نمایش های تصادفی توالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In each taxi there must be an odometer.
[ترجمه گوگل]در هر تاکسی باید کیلومتر شمار وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]در هر تاکسی باید کیلومتر شمار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We found powdered sugar on the odometer cable.
[ترجمه گوگل]روی کابل کیلومتر شمار پودر قند پیدا کردیم
[ترجمه ترگمان]ما پودر شکر رو روی کابل odometer پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کیلومتر شمار اتومبیل و غیره (اسم)
odometer

تخصصی

[عمران و معماری] اودومتر
[زمین شناسی] مسافت سنج

انگلیسی به انگلیسی

• device for measuring distance traversed (as by an automobile)

پیشنهاد کاربران

قسمت های مختلف ماشین به انگلیسی:
hood ( American ) / bonnet ( British ) = کاپوت
headlight / headlamp ( British ) = چراغ جلو
taillight / rear light ( British ) = چراغ عقب
front bumper = سپر جلو
...
[مشاهده متن کامل]

rear bumper = سپر عقب
windscreen ( British ) / windshield ( American ) = شیشه جلو
rear window = شیشه عقب
side window = شیشه بغل
windscreen wiper ( British ) / windshield wiper ( American ) = برف پاک کن
roof = سقف
sunroof = پنجره سقفی
roofrack = باربند

trunk ( American ) / boot ( British ) = صندوق عقب
antenna ( American ) / aerial ( British ) = آنتن
tailpipe / exhaust / exhaust pipe = لوله اگزوز
wing ( British ) / fender ( American ) = گلگیر
tire ( American ) / tyre ( British ) = چرخ
hubcap / wheel cover / wheel trim = قالپاق
spare tire / spare tyre = لاستیک زاپاس
chassis = شاسی
number plate ( British ) / license plate ( American ) = پلاک
gas pedal ( American ) / accelerator ( British ) = پدال گاز
brake pedal = پدال ترمز
clutch = کلاچ
emergency brake ( American ) / handbrake ( British ) = ترمز دستی
brake pad = لنت ترمز
wing mirror ( British ) / side - view mirror ( American ) = آینه بغل
rear - view mirror = آینه وسط
steering wheel = فرمان
horn = بوق
ignition = استارت
gear lever ( British ) / gear stick ( British ) / gear shift ( American ) = دسته دنده
instrument panel = صفحه نشانگر آمپر ها
milometer ( British ) / mileometer ( British ) / odometer ( American ) / the clock ( informal ) = کیلومتر شمار
speedometer = سرعت سنج
fuel gauge = آمپر سوخت
tachometer / rev counter = تاکومتر، دور سنج موتور
satnav / sat nav ( satellite navigation ) = مسیریاب، مکان یاب
glove compartment / glove box = جعبه داشبورد
dashboard = داشبورد
seat belt = کمربند ایمنی
door handle = دستگیره در
cooler = کولر
heater = بخاری
air vent = دریچه کولر ( و بخاری )
headrest = پشت سری صندلی
visor = آفتاب گیر
driver's seat = صندلی راننده
passenger seat = صندلی شاگرد
stop light / brake light = چراغ ترمز
reversing light ( British ) / backup light ( American ) = چراغ دنده عقب
turn signal ( American ) / indicator ( British ) / blinker ( informal ) = راهنما
oil filter = فیلتر روغن
air filter = فیلتر هوا
radiator = رادیاتور
fuel tank = باک بنزین
gas cap / filler cap = درپوش باک بنزین
spark plug / sparking plug = شمع
fuel injection system = کاربُراتور
radiator hose = شلنگ رادیاتور
fan belt / serpentine belt / alternator belt = تسمه پروانه، تسمه دینام
timing belt = تسمه تایم
alternator = دینام
cylinder = سیلندر
piston = پیستون
gearbox = گیربکس
coolant = مایع خنک کننده
airbag = کیسه هوا
automatic transmission ( AT ) = دنده اتوماتیک
manual transmission ( MT ) = گیربکس دستی، دنده دستی

بپرس