odds and ends

/ˈɑːdzəndˈendz//ɒdzəndendz/

معنی: چیز، خرت و پرت، باقی مانده، تکه و پاره
معانی دیگر: خرده ریزها، (کالا) باقیمانده، فروش نرفته، ته مانده، اشیای متفرقه، هنزر و پنزر

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: miscellaneous items; bits and pieces; scraps.
مشابه: miscellany, rummage

جمله های نمونه

1. She put in some clothes, odds and ends, and make-up.
[ترجمه گوگل]او چند لباس، شانس و انتها و آرایش کرد
[ترجمه ترگمان]او مقداری لباس و خرت و پرت را پوشید و به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She pieced together odds and ends of cloth.
[ترجمه گوگل]او شانس و انتهای پارچه را با هم چید
[ترجمه ترگمان]او تکه های پارچه و تکه های پارچه را کنار هم چیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I've got a few odds and ends to do before leaving.
[ترجمه گوگل]من قبل از رفتن چند شانس و پایان دارم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه از اینجا برم چند تا شانس دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She confected a dress from odds and ends of fabric.
[ترجمه گوگل]او لباسی را از نوک و جنس پارچه درست کرد
[ترجمه ترگمان]اون یه لباس از روی شانس و سر و تهش رو هم عوض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Unlike him I have always found the little odds and ends Sellotaped to the front cover both interesting and useful.
[ترجمه گوگل]بر خلاف او، من همیشه شانس ها و پایان های کوچک Sellotapeed به جلد جلو را جالب و مفید می دانستم
[ترجمه ترگمان]بر خلاف او، من همیشه چیزهای کوچکی را پیدا کرده ام و Sellotaped را به قسمت جلو می برم، هم جالب و هم مفید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I did a few odds and ends in the garden on Saturday, played a round of golf on Sunday morning.
[ترجمه گوگل]من شنبه چند شانس و پایان در باغ انجام دادم، یکشنبه صبح یک دور گلف بازی کردم
[ترجمه ترگمان]روز شنبه کمی شانس آوردم و در باغ به پایان بردم، صبح روز یکشنبه یک دور گلف بازی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cheerful little odds and ends arranged with flair can often make a room seem far more interesting than much grander collections.
[ترجمه گوگل]فرصت‌ها و پایان‌های کوچک و شاد که با ذوق مرتب شده‌اند، اغلب می‌توانند اتاق را بسیار جالب‌تر از مجموعه‌های بزرگ‌تر به نظر برسانند
[ترجمه ترگمان]Cheerful و ends که با ذوق و سلیقه مرتب می شود اغلب می تواند باعث شود که اتاق به مراتب جالب تر از مجموعه much باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The drawer contained various odds and ends.
[ترجمه گوگل]کشو حاوی شانس ها و انتهای مختلفی بود
[ترجمه ترگمان]کشو شامل چند تا از خرت و پرت هاش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was a table with odds and ends piled on it.
[ترجمه گوگل]میزی بود که شانس و انتها روی آن انباشته شده بود
[ترجمه ترگمان]یک میز بود با انواع و اقسام خرت و پرت که روی آن کپه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I said we'd just eat up the odds and ends.
[ترجمه گوگل]گفتم ما فقط شانس ها و پایان ها را می خوریم
[ترجمه ترگمان]من گفتم که ما فقط شانس و آخرش را می خوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You'll begin to see the autobiographical odds and ends that are hidden in his work.
[ترجمه گوگل]شما شروع به دیدن شانس ها و پایان های زندگی نامه ای خواهید کرد که در کار او پنهان است
[ترجمه ترگمان]شما شروع خواهید کرد تا میزان autobiographical و ends را که در کارش مخفی است، ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I got a lot of odds and ends to do here.
[ترجمه گوگل]من شانس زیادی برای انجام دادن اینجا دارم
[ترجمه ترگمان]من یه عالمه شانس دارم که باید اینجا انجامش بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have bought this thing in the odds and ends shop.
[ترجمه فرناز صانعی] من این چیزارو از خنزر پنزر فروشی، خریدم
|
[ترجمه گوگل]من این چیز را در فروشگاه شانس خریدم
[ترجمه ترگمان]من این چیزا رو تو یه فروشگاه خرت و پرت خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'll go to pick up some odds and ends at the store.
[ترجمه گوگل]من برای انتخاب برخی از شانس ها و پایان در فروشگاه می روم
[ترجمه ترگمان]من میرم یه سری خرت و پرت تو فروشگاه پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چیز (اسم)
article, matter, object, thing, stuff, work, effects, res, nip, odds and ends, thingummy, widget

خرت و پرت (اسم)
bric-a-brac, odds and ends, frippery, trumpery, knick-knack

باقی مانده (اسم)
rest, surplus, residue, fragment, debris, odds and ends, residuum, remainder, remnant, dregs, leavings, loose end, survivor

تکه و پاره (اسم)
odds and ends, oddment

انگلیسی به انگلیسی

• bits and pieces, remnants, leftovers
you can refer to a disorganized group of things of various kinds as odds and ends; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

خرت و پرت // چیز. خرده ریز
مثال:
I didn’t buy much, just a few odds and ends.
من خیلی چیز نخریدم. فقط یک کمی خرت و پرت {و خرده ریز} خریدم.
خورده کاریها
bits and bobs
جل و پلاس
خنزر پنزر, مجموعه ای از اشیا متفرقه
Odds and ends are a mixture of different things, especially leftover or miscellaneous bits
متفرقه ها ( مسائل و مطالب و غیره ی متفرقه )
خرت و پرت
چیز میز
خورد ریز
مایحتاج خرد ریز

بپرس