1. oddly enough
عجیب است که،جالب اینکه،از عجایب است که
2. She's been behaving very oddly lately.
[ترجمه گوگل]او اخیراً رفتار بسیار عجیبی دارد
[ترجمه ترگمان]این اواخر رفتارش عجیب و غریب شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این اواخر رفتارش عجیب و غریب شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. His voice sounded oddly resonant in the empty room.
[ترجمه گوگل]صدای او در اتاق خالی به طرز عجیبی طنین انداز بود
[ترجمه ترگمان]صدایش به طرز عجیبی در اتاق خالی طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]صدایش به طرز عجیبی در اتاق خالی طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He said no and seemed oddly reluctant to talk about it.
[ترجمه گوگل]او نه گفت و به نظر می رسید که تمایلی به صحبت در مورد آن ندارد
[ترجمه ترگمان]او گفت نه و به نظر عجیب نمی آید که در این مورد حرف بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او گفت نه و به نظر عجیب نمی آید که در این مورد حرف بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The strong dark eyebrows give his face an oddly menacing look.
[ترجمه گوگل]ابروهای تیره قوی به چهره او ظاهری عجیب و غریب می دهد
[ترجمه ترگمان]ابروهای پرپشت تیره چهره اش حالتی تهدیدآمیز به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ابروهای پرپشت تیره چهره اش حالتی تهدیدآمیز به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Her short hair was oddly ruffled and then flattened around her head.
[ترجمه گوگل]موهای کوتاهش به طرز عجیبی ژولیده شده بود و بعد دور سرش صاف شده بود
[ترجمه ترگمان]موهای کوتاهش به طرز عجیبی آشفته بود و بعد سرش را صاف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]موهای کوتاهش به طرز عجیبی آشفته بود و بعد سرش را صاف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Viewed from high up, their bodies were oddly foreshortened.
[ترجمه گوگل]از ارتفاع بالا، بدن آنها به طرز عجیبی کوتاه شده بود
[ترجمه ترگمان]Viewed از بالا، بدن آن ها به طرز عجیبی foreshortened شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Viewed از بالا، بدن آن ها به طرز عجیبی foreshortened شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Oddly enough, I, too, met him yesterday.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی عجیب، من نیز دیروز او را ملاقات کردم
[ترجمه ترگمان]عجیب است که من هم دیروز او را دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عجیب است که من هم دیروز او را دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Didn't you think she was behaving rather oddly at the party yesterday?
[ترجمه گوگل]فکر نمی کردی او در مهمانی دیروز رفتار عجیبی داشت؟
[ترجمه ترگمان]شما فکر نمی کردید که دیروز در مهمانی به طرز عجیبی با او رفتار کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شما فکر نمی کردید که دیروز در مهمانی به طرز عجیبی با او رفتار کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Oddly, Emma says she never considered her face was attractive.
[ترجمه گوگل]اما عجیب است که اما میگوید هرگز فکر نمیکرد که چهرهاش جذاب باشد
[ترجمه ترگمان]عجیبه، اما می گه صورتش جذاب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عجیبه، اما می گه صورتش جذاب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I felt oddly disturbed by the incident.
[ترجمه گوگل]به طرز عجیبی از این حادثه ناراحت شدم
[ترجمه ترگمان]به طرز عجیبی از این حادثه ناراحت شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طرز عجیبی از این حادثه ناراحت شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Her manner was oddly defensive, as he hadn't intended any criticism at all.
[ترجمه گوگل]رفتار او به طرز عجیبی تدافعی بود، زیرا او اصلاً قصد انتقاد نداشت
[ترجمه ترگمان]رفتارش به طرز عجیبی تدافعی بود، چون اصلا قصد انتقاد نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رفتارش به طرز عجیبی تدافعی بود، چون اصلا قصد انتقاد نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The novel itself remains oddly inert.
[ترجمه گوگل]خود رمان به طرز عجیبی بی اثر می ماند
[ترجمه ترگمان]خود رمان به طرز عجیبی بی اثر مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خود رمان به طرز عجیبی بی اثر مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He smiled, making her suddenly feel oddly vulnerable.
[ترجمه گوگل]او لبخندی زد و باعث شد که او ناگهان احساس آسیبپذیری عجیبی کند
[ترجمه ترگمان]او لبخند زد، و ناگهان او را به طرز عجیبی آسیب پذیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او لبخند زد، و ناگهان او را به طرز عجیبی آسیب پذیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید