oddly

/ˈɑːdli//ˈɒdli/

بطور غریب

جمله های نمونه

1. oddly enough
عجیب است که،جالب اینکه،از عجایب است که

2. She's been behaving very oddly lately.
[ترجمه گوگل]او اخیراً رفتار بسیار عجیبی دارد
[ترجمه ترگمان]این اواخر رفتارش عجیب و غریب شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His voice sounded oddly resonant in the empty room.
[ترجمه گوگل]صدای او در اتاق خالی به طرز عجیبی طنین انداز بود
[ترجمه ترگمان]صدایش به طرز عجیبی در اتاق خالی طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He said no and seemed oddly reluctant to talk about it.
[ترجمه گوگل]او نه گفت و به نظر می رسید که تمایلی به صحبت در مورد آن ندارد
[ترجمه ترگمان]او گفت نه و به نظر عجیب نمی آید که در این مورد حرف بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The strong dark eyebrows give his face an oddly menacing look.
[ترجمه گوگل]ابروهای تیره قوی به چهره او ظاهری عجیب و غریب می دهد
[ترجمه ترگمان]ابروهای پرپشت تیره چهره اش حالتی تهدیدآمیز به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her short hair was oddly ruffled and then flattened around her head.
[ترجمه گوگل]موهای کوتاهش به طرز عجیبی ژولیده شده بود و بعد دور سرش صاف شده بود
[ترجمه ترگمان]موهای کوتاهش به طرز عجیبی آشفته بود و بعد سرش را صاف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Viewed from high up, their bodies were oddly foreshortened.
[ترجمه گوگل]از ارتفاع بالا، بدن آنها به طرز عجیبی کوتاه شده بود
[ترجمه ترگمان]Viewed از بالا، بدن آن ها به طرز عجیبی foreshortened شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Oddly enough, I, too, met him yesterday.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی عجیب، من نیز دیروز او را ملاقات کردم
[ترجمه ترگمان]عجیب است که من هم دیروز او را دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Didn't you think she was behaving rather oddly at the party yesterday?
[ترجمه گوگل]فکر نمی کردی او در مهمانی دیروز رفتار عجیبی داشت؟
[ترجمه ترگمان]شما فکر نمی کردید که دیروز در مهمانی به طرز عجیبی با او رفتار کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Oddly, Emma says she never considered her face was attractive.
[ترجمه گوگل]اما عجیب است که اما می‌گوید هرگز فکر نمی‌کرد که چهره‌اش جذاب باشد
[ترجمه ترگمان]عجیبه، اما می گه صورتش جذاب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I felt oddly disturbed by the incident.
[ترجمه گوگل]به طرز عجیبی از این حادثه ناراحت شدم
[ترجمه ترگمان]به طرز عجیبی از این حادثه ناراحت شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her manner was oddly defensive, as he hadn't intended any criticism at all.
[ترجمه گوگل]رفتار او به طرز عجیبی تدافعی بود، زیرا او اصلاً قصد انتقاد نداشت
[ترجمه ترگمان]رفتارش به طرز عجیبی تدافعی بود، چون اصلا قصد انتقاد نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The novel itself remains oddly inert.
[ترجمه گوگل]خود رمان به طرز عجیبی بی اثر می ماند
[ترجمه ترگمان]خود رمان به طرز عجیبی بی اثر مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He smiled, making her suddenly feel oddly vulnerable.
[ترجمه گوگل]او لبخندی زد و باعث شد که او ناگهان احساس آسیب‌پذیری عجیبی کند
[ترجمه ترگمان]او لبخند زد، و ناگهان او را به طرز عجیبی آسیب پذیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• strangely, queerly; in an odd manner
if you say that something is oddly true, you mean that it is true but that it is not what you expected.
you use oddly enough to emphasize that what you are saying is surprising.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : oddity / oddness
✅️ صفت ( adjective ) : odd
✅️ قید ( adverb ) : oddly
oddly ( adv ) = به طرز عجیب، به طور غیر عادی، به گونه ای نامأنوس، به گونه ای نا متعارف/به شکلی غافلگیر کننده، به طور غیر منتظره ، به گونه ای تعجب آور
مترادف است با کلمه : strangely ( adv )

...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - She behaved very oddly.
او به طرز خیلی عجیبی رفتار کرد.
2 - Didn't you think she was behaving very oddly at the party yesterday?
آیا فکر نمی کردید که او در مهمانی دیروز رفتار بسیار عجیبی داشت؟
3 - Oddly enough ( = this is strange/surprising ) , she didn't mention anything about the fact that she was getting married.
به گونه ای غیر عادیست ( = این عجیب است / تعجب آور است ) ، او چیزی در مورد این واقعیت که او ازدواج می کند اشاره نکرد.
4 - She's gone away for six months, but oddly enough , her boyfriend doesn't seem too unhappy about it.
او به مدت شش ماه از دنیا رفته است، اما به طرز تعجب آوری، دوست پسرش از این بابت چندان ناراضی به نظر نمی رسد.
5 - She was dressed very oddly for a country walk.
او برای پیاده روی روستایی لباس بسیار عجیبی و غریبی پوشیده بود.
6 - Oddly enough, despite the sizzling heat, scientists suspect there could be water frozen on Mercury.
به شکلی غافلگیرکننده، علیرغم گرمای شدید، دانشمندان گمان می کنند که ممکن است آب یخ زده روی عطارد وجود داشته باشد.

به طرز عجیب . . . به طرز غیر عادی
جالب اینجاست که. . . عجیب این که. . .

بپرس