oddity

/ˈɑːdəti//ˈɒdɪti/

معنی: چیز عجیب و غریب
معانی دیگر: عجیب و غریبی، غرابت، بیوارگی، نابهنجاری، شخص یا چیز غیر عادی یا عجیب و غریب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: oddities
(1) تعریف: a peculiar or puzzling thing, person, or event.
مترادف: anomaly, peculiarity, quirk
مشابه: abnormality, curiosity, eccentricity, exception, freak, idiosyncrasy, odd, oddball, puzzle, rarity, twist

(2) تعریف: the state or characteristic of being odd; strangeness.
مترادف: oddness, peculiarity, strangeness
مشابه: abnormality, anomaly, curiousness, incongruousness, rarity

جمله های نمونه

1. an oddity of nature
خارق العاده،عجیب الخلقه

2. the oddity of that situation
غیر عادی بودن آن وضع

3. Carlson noticed another oddity; his plant had bloomed twice.
[ترجمه گوگل]کارلسون متوجه یک چیز عجیب دیگر شد گیاه او دو بار شکوفا شده بود
[ترجمه ترگمان]کارلسون متوجه یه آدم عجیب دیگه شده بود، plant دو بار رشد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She suddenly realized the oddity of her remark and blushed.
[ترجمه گوگل]او ناگهان متوجه عجیب بودن سخنان او شد و سرخ شد
[ترجمه ترگمان]ناگهان متوجه تغییر عقیده او شد و سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I noticed the oddity of his behaviour.
[ترجمه گوگل]من متوجه رفتارهای عجیب او شدم
[ترجمه ترگمان]این رفتار عجیب و غریب رفتار او را درک می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was puzzled by the oddity of her behaviour.
[ترجمه گوگل]من از رفتار عجیب او متحیر شدم
[ترجمه ترگمان]از طرز رفتار او گیج شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A white buffalo is an animal oddity.
[ترجمه گوگل]بوفالو سفید یک چیز عجیب و غریب حیوانی است
[ترجمه ترگمان]یک بوفالو سفید آدم عجیبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Horton was considered an oddity by most eastern cognoscenti, and his school and company at best a noble experiment.
[ترجمه گوگل]هورتون توسط اکثر علمای شرقی یک چیز عجیب و غریب تلقی می شد و مدرسه و شرکت او در بهترین حالت آزمایشی نجیبانه بود
[ترجمه ترگمان]Horton از نظر most eastern، و مدرسه و شرکت او در بهترین تجارب noble مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There were those who found him an oddity and some who were repelled by his right-wing and reactionary views.
[ترجمه گوگل]کسانی بودند که او را عجیب و غریب می دانستند و عده ای نیز با دیدگاه های راست گرایانه و ارتجاعی او دفع می شدند
[ترجمه ترگمان]کسانی بودند که او را آدم عجیب و غریبی می یافتند که از جناح راست و جناح راست او بیزار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The oddity of the situation didn't seem to bother her at all.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که وضعیت عجیب و غریب اصلاً او را آزار نمی دهد
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسید که اوضاع بدتر از این هم او را ناراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The band is certainly the oddity: a teenybop group composed of teenyboppers.
[ترجمه گوگل]این گروه قطعاً عجیب است: یک گروه teenybop متشکل از teenyboppers
[ترجمه ترگمان]این گروه قطعا عجیب و غریب است: یک گروه teenybop متشکل از teenyboppers
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their very oddity deterred him from doing so.
[ترجمه گوگل]عجیب و غریب بودن آنها او را از این کار منصرف کرد
[ترجمه ترگمان]این نظر عجیب و غریب آن ها او را از این کار منصرف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Losing my hair made me feel an oddity.
[ترجمه گوگل]ریزش موهام حس عجیبی بهم دست داد
[ترجمه ترگمان]از دست دادن موهایم، احساس عجیبی به من دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Another definite oddity of the PS3's output is that the overscan color is whatever was being output in the last pixel of the previous scanline.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از موارد عجیب خروجی PS3 این است که رنگ Overscan همان چیزی است که در آخرین پیکسل اسکن قبلی خروجی می‌شد
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از oddity بودن خروجی PS۳ این است که رنگ overscan هر چیزی است که در آخرین پیکسل of قبلی تولید شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چیز عجیب و غریب (اسم)
grotesque, oddity, grotesquerie

انگلیسی به انگلیسی

• odd thing; unique thing; unusual happening; anomaly
an oddity is someone or something strange.
the oddity of something is the fact that it is strange.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Anomaly
🔘 Deviation
🔘 Divergence
🔘 Irregularity
🔘 Oddity
🔘 Abnormality
🔘 Aberration
✅ Definition:
👉 Something that is different from what is normal or expected.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : oddity / oddness
✅️ صفت ( adjective ) : odd
✅️ قید ( adverb ) : oddly
oddity ( noun ) = عجیب و غریبی، غرابت، غیرمعمول، نامتعارف/آدم عجیب و غریب، چیز عجیب و غریب، رفتار عجیب، فرد نابهنجار/
examples:
1 - Even today a man who stays at home to take care of the children is regarded as something of an oddity.
...
[مشاهده متن کامل]

حتی امروزه مردی که برای مراقبت از بچه ها در خانه می ماند، امری نامتعارف تلقی می شود.
2 - As one of the few women in engineering in the 1950s, she was considered an oddity.
او به عنوان یکی از معدود زنان در زمینه مهندسی در دهه 1950، یک فرد عجیب و غریب به حساب می آمد.
3 - I was confused by the oddity of his questions
من از عجیب و غریب بودن سوال هایش گیج شده بودم.
4 - The moon rock is an oddity available at the museum for all to view.
صخره ماه یک شی عجیب و غریبی است که در موزه برای همه قابل مشاهده است.

بپرس