oddball

/ˈɑːdˌbɒl//ˈɑːdˌbɒl/

معنی: عجیب و غریب
معانی دیگر: (امریکا- خودمانی) آدم عجیب و غریب، آدم غیر عادی، خل وضع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a person or thing that is unconventional or eccentric.
مترادف: character, eccentric, flake, kook, nut, oddity
مشابه: anomaly, crackpot, crank, deviant, erratic, fruitcake, original, screwball, weirdo
صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) eccentric, strange, or unusual.
مترادف: crackpot, eccentric, screwball
مشابه: abnormal, bizarre, curious, deviant, odd, offbeat, outlandish, peculiar, queer, screwy, strange, unconventional

- an oddball notion
[ترجمه گوگل] یک مفهوم عجیب و غریب
[ترجمه ترگمان] یک ایده oddball
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The new boss is a bit of an oddball.
[ترجمه گوگل]رئیس جدید کمی عجیب است
[ترجمه ترگمان]رئیس جدید کمی of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I came from a family that was decidedly oddball you know.
[ترجمه گوگل]من از خانواده ای آمدم که کاملاً عجیب و غریب بودند
[ترجمه ترگمان]من از خانواده ای آمدم که از این تا به حال آدم عجیبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He has always been an oddball.
[ترجمه گوگل]او همیشه یک بازیکن عجیب و غریب بوده است
[ترجمه ترگمان]همیشه آدم عجیبی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The oddball superstar's habits include watching TV with his chimpanzee.
[ترجمه گوگل]عادات فوق ستاره عجیب و غریب شامل تماشای تلویزیون با شامپانزه اش است
[ترجمه ترگمان]عادات سوپر استار oddball شامل تماشای تلویزیون با شامپانزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Snotlings are an oddball troop type with more to recommend them than their profiles might suggest.
[ترجمه گوگل]Snotling ها یک نوع سرباز عجیب و غریب هستند که بیشتر از آنچه که نمایه آنها نشان می دهد توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]Snotlings یک گروه troop هستند که تعداد بیشتری از آن ها را برای توصیه کردن به آن ها توصیه می کند تا پروفایل آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Overnight Lucky had become an oddball Negro.
[ترجمه گوگل]یک شبه لاکی به یک سیاهپوست عجیب و غریب تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که لاکی یک سیاه پوستی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The oddball species, Packard was coming to realize, were the main show of the clearings.
[ترجمه گوگل]گونه های عجیب و غریب، که پاکارد داشت متوجه می شد، نمایش اصلی پاکسازی ها بودند
[ترجمه ترگمان]گونه oddball که پا کارد در پی تحقق آن بود، نمایش اصلی بی درخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She understands the oddball perspectives that some viewers have.
[ترجمه گوگل]او دیدگاه های عجیب و غریبی را که برخی بینندگان دارند را درک می کند
[ترجمه ترگمان]او دیدگاه oddball را درک می کند که برخی از بینندگان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had a whole list of oddball phrases to describe her various states of mind.
[ترجمه گوگل]او یک لیست کامل از عبارات عجیب و غریب برای توصیف حالات مختلف ذهنی خود داشت
[ترجمه ترگمان]او یک لیست از عبارات عجیب و غریب را داشت که برای توصیف ایالات گوناگون ذهن خود توصیف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But when I saw that oddball, I thought, how could she have fallen for him?
[ترجمه گوگل]اما وقتی آن توپ عجیب و غریب را دیدم، به این فکر کردم که چطور ممکن است او عاشق او شده باشد؟
[ترجمه ترگمان]اما هنگامی که این حالت عجیب را دیدم، باخود گفتم: چطور ممکن است او به خاطر او افتاده باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. London is filled with oddball place names, from pokey alleyways to grand thoroughfares - and a tourism organization has launched a monthlong campaign to tell the city's history through its streets.
[ترجمه گوگل]لندن مملو از نام‌های مکان‌های عجیب و غریب است، از کوچه‌های پوکی گرفته تا معابر بزرگ - و یک سازمان گردشگری یک کمپین ماهانه راه‌اندازی کرده است تا تاریخ شهر را از طریق خیابان‌هایش بازگو کند
[ترجمه ترگمان]لندن مملو از نام های محلی است، از کوچه های pokey گرفته تا شاهراه های اصلی - و یک سازمان گردشگری کمپینی را برای گفتن تاریخ این شهر از طریق خیابان ها آغاز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Finally, string provides a very Pythonic oddball.
[ترجمه گوگل]در نهایت، رشته یک توپ عجیب و غریب بسیار پایتونیک را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]در نهایت رشته، a بسیار Pythonic را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Why did Cruella throw Oddball away?
[ترجمه گوگل]چرا کرولا اودبال را دور انداخت؟
[ترجمه ترگمان]چرا Cruella را دور انداختند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. European researchers said they clocked an oddball type of subatomic particle called a neutrino going faster than the 18 282 miles per second that has long been considered the cosmic speed limit.
[ترجمه گوگل]محققان اروپایی گفتند که یک نوع عجیب و غریب از ذرات زیر اتمی به نام نوترینو را اندازه‌گیری کردند که سریع‌تر از سرعت 18282 مایل در ثانیه که مدت‌ها حد مجاز سرعت کیهانی در نظر گرفته می‌شد، حرکت می‌کرد
[ترجمه ترگمان]محققان اروپایی گفتند که با سنجش تعداد زیادی از ذرات زیر اتمی به عنوان یک نوترینو با سرعت ۱۸ مایل در ثانیه به عنوان محدودیت سرعت کیهانی در نظر گرفته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عجیب و غریب (صفت)
quizzical, exotic, odd, freakish, rum, peculiar, queer, outlandish, oddball, rococo, screwy, unearthly

انگلیسی به انگلیسی

• one who is strange or peculiar, eccentric; unconventional person (slang)
an oddball is a person who behaves in a way which most people find unusual or peculiar; an informal word.

پیشنهاد کاربران

خل و چل
She's a real Oddball.
oddball ( n, adj ) ( ɑdbɔl ) =a person who behaves in a strange or unusual way, e. g. He has always been an oddball. oddball characters.
oddball
a person whose behaviour is unusual and strange
Synonyms
eccentric
flake ( PERSON ) mainly US informal sometimes offensive
weirdo /informal /disapproving
اسم/ شخصی که رفتارش عجیب و غیر معمول است
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/oddball?q=oddballs
A weirdo or a strange person or thing
عجیب و غریب، غیر مرسوم، نامتعارف، غیر عادی،
مورد استثنایی، مستثنی و. . . .

بپرس