occult

/əˈkəlt//ɒˈkʌlt/

معنی: رمزی، سری، نهانی، اسرار امیز، پوشیده، مرموز، غیبی، از نظر پنهان کردن، مستتر کردن، مخفی کردن
معانی دیگر: نهان، نهفته، پنهان، مخفی، مستور، ویژه ی خواص، مکنون، ورای درک انسانی، اسرار آمیز، وابسته به سحر و جادو یا ستاره خوانی و طالع بینی، کیمیایی، پنهان پژوهی، نهفتن، پنهان کردن، قایم کردن، (نجوم) تحت الشعاع قرار دادن یا گرفتن، جلو نور ستاره ی دیگر را گرفتن، نهانش کردن، مکتوم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, pertaining to, or with the aid of the supernatural.
مترادف: mystic, otherworldly, spiritual, supernatural
مشابه: metaphysical, mystical, preternatural, psychic, transcendental, unearthly

- She had an interest in the existence of ghosts, the power of witchcraft, and other occult matters.
[ترجمه گوگل] او به وجود ارواح، قدرت جادوگری و سایر مسائل غیبی علاقه داشت
[ترجمه ترگمان] او علاقه ای به وجود ارواح، قدرت جادو و دیگر موضوعات مرموز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: beyond the realm of human knowledge and understanding; mysterious or inscrutable.
مترادف: inscrutable, mysterious, mystical, preternatural
مشابه: abstruse, cryptic, inexplicable, mystic, otherworldly, paranormal, supernatural, unearthly, unfathomable

(3) تعریف: known or available only to the initiated; secret.
مترادف: arcane, cabalistic
مشابه: cryptic, esoteric, hermetic, mystic, obscure, secret

(4) تعریف: hidden or concealed from view.
مترادف: concealed, hidden
مشابه: blind, obscured, recondite
اسم ( noun )
(1) تعریف: occult studies or practices (usu. prec. by the).
مترادف: cabalism
مشابه: black magic, magic, mystery, mysticism, sorcery, witchcraft

(2) تعریف: the supernatural, its phenomena, agencies, or powers (usu. prec. by the).
مترادف: supernatural
مشابه: cabala, magic, mystery, sorcery, witchcraft
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: occults, occulting, occulted
مشتقات: occultly (adv.), occultness (n.)
(1) تعریف: to conceal or block from view.
مترادف: cloak, conceal, cover, mantle, mask, obscure, shroud, veil
مشابه: bedim, cloud, curtain, darken

(2) تعریف: to conceal by passing in front of, as one celestial body may conceal another.
مترادف: eclipse
مشابه: becloud, block, cloud, conceal, overshadow, shade, shadow

جمله های نمونه

1. occult blood in the feces
خون نهفته در مدفوع

2. an occult infection
عفونت نهان

3. the occult mystries of the universe
اسرار نهفت کائنات

4. the occult
هنرها و پژوهش های مربوط به سحر و جادو و طالع بینی و غیره

5. a master of occult arts
استاد تردستی های سحر و جادویی

6. these texts are so occult that they can't be shown to just anyone
این متون آن چنان ویژه ی خواص اند که نمی شود آنها را به همه کس نشان داد.

7. He's interested in witchcraft and the occult.
[ترجمه گوگل]او به جادوگری و غیبت علاقه مند است
[ترجمه ترگمان]او به جادوگری و occult علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She claims to have occult powers, given to her by some mysterious spirit.
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که دارای قدرت های غیبی است که توسط روح مرموز به او داده شده است
[ترجمه ترگمان]اون ادعا می کنه که قدرت های مرموزی داره که با یه روح مرموز بهش داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The books fell into two roughly equal groups: occult studies and lives of famous and infamous men and women through history.
[ترجمه گوگل]کتاب‌ها به دو گروه تقریباً مساوی تقسیم می‌شوند: مطالعات غیبی و زندگی مردان و زنان مشهور و بدنام در طول تاریخ
[ترجمه ترگمان]کتاب ها به دو گروه مساوی تقسیم شدند: مطالعات اسرار آمیز و زندگی انسان های معروف و بدنام در طول تاریخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was not associated with the occult until the eighteenth century at the earliest.
[ترجمه گوگل]تا قبل از قرن هجدهم با غیبت مرتبط نبود
[ترجمه ترگمان]این موضوع تا قرن هجدهم به اسرار مربوط نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Though once cloaked in the trappings of the occult, conversations with local psychics suggest a slightly more psychotherapeutic approach.
[ترجمه گوگل]گفت‌وگو با روان‌شناسان محلی اگرچه زمانی در تله‌های غیبت پنهان بود، رویکردی روان‌درمانی‌تر را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]با این که یک بار در لباس trappings مرموز و مرموز خود را پوشانده بود، مکالمه با درمانگران محلی یک رویکرد روان درمانی کمی بیشتر را بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A person with no connection with the occult can occasionally experience this when cat-napping during the day.
[ترجمه گوگل]فردی که هیچ ارتباطی با غیبت ندارد، می تواند گهگاه در هنگام چرت زدن گربه در طول روز این را تجربه کند
[ترجمه ترگمان]فردی که هیچ ارتباطی با جادو ندارد گاهی اوقات می تواند این را زمانی تجربه کند که چرت زدن گربه در طول روز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Faecal occult blood testing was not done.
[ترجمه گوگل]آزمایش خون مخفی مدفوع انجام نشد
[ترجمه ترگمان]آزمایش خون occult انجام نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's interested in the occult.
[ترجمه گوگل]او به غیبت علاقه مند است
[ترجمه ترگمان]او به جادو علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Whereas practitioners of the occult would explain everything by magic, modern science has recognized the limitations of its knowledge.
[ترجمه گوگل]در حالی که تمرین کنندگان غیبت همه چیز را با جادو توضیح می دهند، علم مدرن محدودیت های دانش خود را تشخیص داده است
[ترجمه ترگمان]در حالی که افراد حرفه ای، همه چیز را با جادو توضیح می دهند، دانش مدرن محدودیت های دانش خود را به رسمیت شناخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Whether this approach offers advantages over faecal occult blood testing remains to be established.
[ترجمه گوگل]اینکه آیا این رویکرد مزایایی نسبت به آزمایش خون مخفی مدفوع دارد یا خیر، هنوز مشخص نیست
[ترجمه ترگمان]این که آیا این روش مزایایی نسبت به آزمایش خون اسرار آمیز دارد، باید برقرار شود یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رمزی (صفت)
secret, mystic, allegorical, figurative, coded, symbolic, encoded, cryptic, esoteric, undercover, backstairs, furtive, occult, emblematic, runic

سری (صفت)
back-door, cryptic, arcane, esoteric, classified, secretive, undercover, mysterious, occult, hush-hush

نهانی (صفت)
secret, surreptitious, subterranean, undercover, backstairs, potential, furtive, underhand, occult, gnostic, subterraneous

اسرار امیز (صفت)
secret, mysterious, orphic, occult, cloak-and-dagger, gnostic, numinous

پوشیده (صفت)
secret, latent, private, occult, overcast, covert, recondite, impenetrable

مرموز (صفت)
mystic, weird, cryptic, enigmatic, secretive, mysterious, orphic, occult, recondite, inscrutable, hinted, unco, unaccountable

غیبی (صفت)
occult, oracular

از نظر پنهان کردن (فعل)
occult

مستتر کردن (فعل)
occult

مخفی کردن (فعل)
hide, conceal, camouflage, occult, submerge, submerse, hugger-mugger

انگلیسی به انگلیسی

• study of the occult or occult practices, study of the supernatural (e.g. mysticism, kabala, etc.)
secret, hidden; inconceivable to the human mind, mysterious; magical, supernatural
the occult means supernatural or magical forces. singular noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ...the fantastic occult powers that he was said to possess.

پیشنهاد کاربران

۱. علم غیب. نیروهای غیبی. پدیده های غیبی ۲. علوم خفیه. علوم مکنونه ۳. غیبی. فرا طبیعی ۴. مرموز. اسرار امیز. سری ۵. نهان. پوشیده. مستور. خفیه . نامرئی. نادیدنی ۷. {پزشکی} بسیار اندک. ذره بینی
فراطبیعی
مثال:
Culture does not exist in someone's head; though unphysical, it is not an occult entity.
فرهنگ در سر انسان نیست، فرهنگ چیزی غیرجسمی نیست. جیزی فراطبیعی نیست.
/əˈkʌlt/ /ˈɒk. ʌlt/
Relating to magical powers and activities, such as those of witchcraft and astrology
صفت/ جادو جنبل، قدرت ها و فعالیت های جادویی، سحر و جادو
She claims to have occult powers, given to her by some mysterious spirit
...
[مشاهده متن کامل]

اسم/ the occult
the study of magic or mysterious powers
علوم خفیه یا غریبه، علم جادو جنبل، سحر و جادو، علوم خفیه یا غریبه
St. Petersburg's aristocracy were intensely curious about the occult and the
supernatural, and Rasputin's ideas and "strange manners" made him the subject of intense curiosity among the city's elite

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/occult
امور پنهانی - محرمانه - مخفی - مخفیانه
وقتی به عنوان اسم استفاده می شه و به همراه کلمه ی the میاد به معنای" امور اسرارآمیز" و همینطور به معنای " مطالعه ی جادو و نیروهای اسرارآمیز" هست.
ماوراء طبیعت - ماوراء طبیعی
ماورایی

بپرس