1. an obverse leaf
برگ فرو باریک
2. the obverse of love is hate
تنفر،نقطه ی مقابل عشق است.
3. "no one is infallible" is the obverse of "everyone is fallible"
((هیچ کس غیر جایزالخطا نیست)) وارون گفتار این جمله است: ((همه کس جایزالخطا است)).
4. the head of the queen appears on the obverse of the medal
عکس سر ملکه بر روی مدال نقش بسته شده است.
5. The head of the Queen appears on the obverse of British coins.
[ترجمه گوگل]سر ملکه بر روی سکه های بریتانیا ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]رئیس ملکه بر روی obverse سکه های انگلیسی ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. False humility and its obverse, arrogance, are equally unpleasant.
[ترجمه گوگل]فروتنی کاذب و عکس آن، تکبر، به همان اندازه ناخوشایند هستند
[ترجمه ترگمان]خاکساری غلط و تکبر و گستاخی آن نیز به همان اندازه ناخوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The obverse of rising unemployment is continued gains in productivity.
[ترجمه گوگل]نقطه مقابل افزایش بیکاری افزایش مداوم در بهره وری است
[ترجمه ترگمان]افزایش نرخ بیکاری در بهره وری ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Nobody liked his conclusions but the obverse was equally unattractive.
[ترجمه گوگل]هیچ کس از نتیجه گیری های او خوشش نیامد، اما رویه به همان اندازه جذاب نبود
[ترجمه ترگمان]هیچ کس از نتیجه گیری او خوشش نمی آمد بلکه روی سکه خیلی هم جذاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The obverse of love is hate.
10. For if consummation was the obverse side of the coin at Niagara, death or the prospect of death was the reverse.
[ترجمه گوگل]زیرا اگر در نیاگارا رویه سکه به پایان رسید، مرگ یا چشم انداز مرگ برعکس بود
[ترجمه ترگمان]زیرا اگر به طور کامل قسمت obverse سکه در آبشار نیاگارا بود، مرگ یا چشم انداز مرگ وارونه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. But the obverse is more important; the network of help and contacts.
[ترجمه گوگل]اما عکس جلو مهمتر است شبکه کمک و مخاطبین
[ترجمه ترگمان]اما the از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ شبکه کمک و تماس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The obverse of money market advances is money market deposits, and these work in the same way.
[ترجمه گوگل]نقطه مقابل پیشرفت های بازار پول، سپرده های بازار پول است و اینها نیز به همین صورت عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]درآمد حاصل از بازار پول، سپرده های بازار پول و این کار به همان طریق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This was the obverse of the image of the industrious Catalan artisan as the basis of industrial progress.
[ترجمه گوگل]این تصویر چهره صنعتگر پرتلاش کاتالانی به عنوان مبنای پیشرفت صنعتی بود
[ترجمه ترگمان]این the تصویر هنرمند industrious کاتالان به عنوان اساس پیشرفت صنعتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This may be seen as the obverse of racial discrimination; but an equal opportunities argument is not merely that.
[ترجمه گوگل]این ممکن است به عنوان نقطه مقابل تبعیض نژادی دیده شود اما بحث فرصتهای برابر صرفاً این نیست
[ترجمه ترگمان]این موضوع ممکن است به عنوان obverse تبعیض نژادی دیده شود؛ اما استدلال فرصت های برابر صرفا آن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. " No one is infallible " is the obverse of " everyone is fallible. "
[ترجمه گوگل]«هیچ کس معصوم نیست» عکس «همه خطاپذیرند» است
[ترجمه ترگمان]obverse می گوید: \" هیچ کس مصون از خطا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید