1. Naivety bordering on obtuseness helped sustain his faith.
[ترجمه گوگل]ساده لوحی که در حد ظلم بود به حفظ ایمان او کمک کرد
[ترجمه ترگمان]Naivety در مرز obtuseness به حفظ دین کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Naivety در مرز obtuseness به حفظ دین کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We exhibit not only hubris but remarkable obtuseness in caging, torturing, and infecting animals in the name of improving our health.
[ترجمه گوگل]ما نه تنها در قفس کردن، شکنجه و آلوده کردن حیوانات به نام بهبود سلامتی خود، غرور نشان میدهیم، بلکه در قفسبندی، شکنجه و آلوده کردن حیوانات نیز ظلم قابل توجهی را نشان میدهیم
[ترجمه ترگمان]ما نه تنها غرور و غرور را از خود نشان می دهیم بلکه obtuseness برجسته در caging، شکنجه دادن و آلوده کردن حیوانات به نام بهبود سلامت خود را نشان می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما نه تنها غرور و غرور را از خود نشان می دهیم بلکه obtuseness برجسته در caging، شکنجه دادن و آلوده کردن حیوانات به نام بهبود سلامت خود را نشان می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. For we have not clung to obsolete and impalpable assumptions concerning our society purely as the result of obtuseness and ignorance.
[ترجمه گوگل]زیرا ما به فرضیات منسوخ و غیرقابل لمس در مورد جامعه خود صرفاً به دلیل ابهام و ناآگاهی چسبیده ایم
[ترجمه ترگمان]زیرا ما به مفروضات ناچیز و impalpable مربوط به جامعه خود به عنوان نتیجه of و نادانی clung
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زیرا ما به مفروضات ناچیز و impalpable مربوط به جامعه خود به عنوان نتیجه of و نادانی clung
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. To reject such vital nutriment is both to display ingratitude to the Buddha and, furthermore, to evince sure signs of spiritual obtuseness (hence the image of the cattle).
[ترجمه گوگل]نپذیرفتن چنین ماده غذایی حیاتی هم نشان دادن ناسپاسی نسبت به بودا است و هم نشان دادن نشانه های مطمئنی از سستی معنوی (از این رو تصویر گاو)
[ترجمه ترگمان]رد کردن چنین nutriment حیاتی هم برای نمایش ناسپاسی بودا و هم به علاوه ظهور علایم sure معنوی (در نتیجه تصویر گاو)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رد کردن چنین nutriment حیاتی هم برای نمایش ناسپاسی بودا و هم به علاوه ظهور علایم sure معنوی (در نتیجه تصویر گاو)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Because the oxygen deficiency all the year round, reflect the special obtuseness, in addition, people are stupid, then I feel special difficulty while studying English this language.
[ترجمه گوگل]از آنجا که کمبود اکسیژن در تمام طول سال، منعکس کننده ابهام خاص است، علاوه بر این، مردم احمق هستند، پس من در هنگام مطالعه انگلیسی این زبان احساس مشکل خاصی می کنم
[ترجمه ترگمان]از آنجا که کمبود اکسیژن در تمام طول سال، منعکس کننده obtuseness خاص است، علاوه بر آن، مردم احمق هستند، پس در حین مطالعه زبان انگلیسی مشکل خاصی را احساس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از آنجا که کمبود اکسیژن در تمام طول سال، منعکس کننده obtuseness خاص است، علاوه بر آن، مردم احمق هستند، پس در حین مطالعه زبان انگلیسی مشکل خاصی را احساس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. But in writing and painting them're maximumly internal; the obstacle is your own obtuseness .
[ترجمه گوگل]اما در نوشتن و نقاشی آنها حداکثر درونی هستند مانع ظلمت خودت است
[ترجمه ترگمان]اما در نویسندگی و نقاشی کردن آن ها maximumly است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما در نویسندگی و نقاشی کردن آن ها maximumly است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Much of the contentment of that time was based on moral obtuseness.
[ترجمه گوگل]بسیاری از قناعت آن زمان مبتنی بر ابهام اخلاقی بود
[ترجمه ترگمان]بخش عمده ای از رضایت آن زمان بر مبنای اصول اخلاقی استوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بخش عمده ای از رضایت آن زمان بر مبنای اصول اخلاقی استوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The way in which I show God that I neither love nor respect Him is by the obtuseness of my heart and mind towards what He says.
[ترجمه گوگل]روشی که به خدا نشان می دهم که او را نه دوست دارم و نه به او احترام می گذارم، به دلیل کج خلقی قلب و ذهنم نسبت به آنچه می گوید است
[ترجمه ترگمان]راهی که من به خدا نشان می دهم که من نه دوست دارم و نه به او احترام می گذارم و نه به او احترام می گذارم و نه به او احترام می گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]راهی که من به خدا نشان می دهم که من نه دوست دارم و نه به او احترام می گذارم و نه به او احترام می گذارم و نه به او احترام می گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید