obstruction

/əbˈstrəkʃn̩//əbˈstrʌkʃn̩/

معنی: جلو گیری، سختی، انسداد، سده، گرفتگی
معانی دیگر: راهبندان، گیر، بند آور، مانع، سد، رهگیر، بند آوری، رهگیری، مسدود سازی، منع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that obstructs; obstacle or impediment.
مترادف: bar, block, encumbrance, hindrance, hurdle, impediment, obstacle, stop
متضاد: assistance
مشابه: balk, barrier, hitch, restraint, roadblock, snag, stumbling block, trammel

(2) تعریف: an act or instance of obstructing or the condition of being obstructed.
مترادف: blockage, constraint, hindrance, restraint, stoppage
متضاد: assistance
مشابه: arrest, bottleneck, constriction

(3) تعریف: a deliberate parliamentary maneuver to delay the conduct of business by a legislative body.
مشابه: delay, filibuster, stall, stay

جمله های نمونه

1. the obstruction of veins
گرفتگی رگ ها

2. this liquid will free the pipes of any obstruction
این مایع هرگونه گرفتگی لوله ها را برطرف خواهد کرد.

3. He was arrested for obstruction of a police officer in the execution of his duty.
[ترجمه ثمر] او به دلیل منع کردن یک افسر پلیس حین اجرای وظیفه اش ، بازداشت شد .
|
[ترجمه گوگل]وی به دلیل ممانعت از ماموران نیروی انتظامی در اجرای وظیفه دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]او به جرم ممانعت از یک افسر پلیس در حین انجام وظیفه بازداشت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had to have surgery to remove an obstruction from her throat.
[ترجمه گوگل]او باید برای برداشتن انسداد گلویش تحت عمل جراحی قرار می گرفت
[ترجمه ترگمان]اون باید جراحی داشته باشه تا انسداد رو از گلوش بیرون بکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was charged with obstruction of a police officer in the execution of his duty.
[ترجمه گوگل]متهم به ممانعت از یک افسر پلیس در اجرای وظیفه شده است
[ترجمه ترگمان]او را متهم به ممانعت یک افسر پلیس در اجرای وظیفه خود متهم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They accused the White House of obstruction and obfuscation.
[ترجمه گوگل]آنها کاخ سفید را به ممانعت و ابهام متهم کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها کاخ سفید را به مانع و obfuscation متهم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The boy was suffering from a bowel obstruction and he died.
[ترجمه گوگل]پسر از انسداد روده رنج می برد و جان خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]پسر از انسداد روده رنج می برد و مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The abandoned car was causing an obstruction.
[ترجمه گوگل]خودروی رها شده باعث ایجاد انسداد می شد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل متروک در حال ایجاد مانع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But as an obstruction to the Federal retreat, the fight amounted to nothing.
[ترجمه گوگل]اما به عنوان مانعی برای عقب نشینی فدرال، این مبارزه هیچ نتیجه ای نداشت
[ترجمه ترگمان]اما همچنان که مانع عقب نشینی فدرال می شد، جنگ به هیچ چیز نمی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hall was found guilty of perjury and obstruction of justice.
[ترجمه گوگل]هال به اتهام شهادت دروغ و ممانعت از اجرای عدالت مجرم شناخته شد
[ترجمه ترگمان]سرسرای بزرگ از شهادت دروغ و جلوگیری از عدالت گناهکار شناخته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She worked her way round the obstruction, clambering over general debris as she went.
[ترجمه گوگل]او راه خود را دور انسداد رفت و در حین حرکت از روی آوارهای عمومی بالا رفت
[ترجمه ترگمان]دور تا دور دست او را گرفت و با دست و پای خود دور زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such an obstruction may be caused by gallstones, neoplasms, or strictures.
[ترجمه گوگل]چنین انسدادی ممکن است در اثر سنگ کیسه صفرا، نئوپلاسم یا تنگی ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]این انسداد می تواند ناشی از gallstones، neoplasms یا strictures باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Since the obstruction may sometimes be only partial and not complete, then this description would be somewhat altered.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که گاهی اوقات ممکن است انسداد فقط جزئی باشد و کامل نباشد، این توصیف تا حدودی تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]از آنجایی که انسداد ممکن است گاهی جزیی باشد و کامل نباشد، پس این توضیح تا حدودی تغییر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. More obstruction calls mean more power plays, which will lead to an increase in scoring.
[ترجمه گوگل]تماس های انسداد بیشتر به معنای بازی های قدرت بیشتر است که منجر به افزایش امتیاز می شود
[ترجمه ترگمان]درخواست مانع بیشتر به معنای نمایش های قدرت بیشتر است که منجر به افزایش نمره دهی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The picket was charged with obstruction of the highway although the whole incident lasted for not more than nine minutes.
[ترجمه گوگل]متهم به انسداد بزرگراه متهم شد، اگرچه کل حادثه 9 دقیقه بیشتر طول نکشید
[ترجمه ترگمان]با وجود این که این حادثه بیش از ۹ دقیقه به طول انجامید، اعتصاب به مسدود کردن بزرگراه متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلوگیری (اسم)
abatement, curb, prevention, snub, countercheck, suppression, restraint, interdict, obstruction, blockage, restriction, preservation, interdiction, debarment, forbiddance, interception, stoppage

سختی (اسم)
resistance, hardship, privation, rigor, intensity, calamity, distress, severity, violence, tenacity, adversity, hardness, difficulty, trouble, discomfort, rigidity, inclemency, solidity, intension, obstruction, complication, problem, cumber, implacability, inexorability, inflexibility, rigorism

انسداد (اسم)
let, choke, block, obstacle, blockade, obstruction, blockage, occlusion, blocking, stockade, impassability, padlock, tie-up

سده (اسم)
projection, obstruction, prominence, centenary, century, centennial, sill, oppilation

گرفتگی (اسم)
congestion, melancholia, obstruction, eclipse, stasis, crick

تخصصی

[عمران و معماری] سد - مانع
[فوتبال] منع و جلوگیری
[آب و خاک] مانع، انسداد، سد

انگلیسی به انگلیسی

• that which obstructs; obstacle; interference; hindrance, impediment; blockade
an obstruction is something that blocks a road or path.
an obstruction is also something that blocks a passage in your body.
obstruction is the act of deliberately preventing something from happening.

پیشنهاد کاربران

1. ممانعت. کارشکنی 2. مانع
مثال:
obstructions allow water to stagnate
موانع باعث راکد شدن آب شد.
ناساز
ناسازی
ناسازگاری
Ob:نا
Structure:سازه - ساختار
گرفتگی , انسداد , مانع ؛ کارشکنی
– This liquid will free the pipes of any obstruction
– The boy was suffering from a bowel obstruction
– There's some sort of obstruction on the railway tracks
– He was arrested for obstruction of a police officer in the execution of his duty
مانع
obstruction ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: نصاب‏شکنی 1
تعریف: عدم حضور عمدی گروهی از نمایندگان مجلس در هنگام رأی‏گیری، به قصد از اکثریت انداختن مجلس و جلوگیری از تصویب لایحه یا طرح
اخلال
بازداری
انسداد

ممانعت
کارشکنی

بپرس