obsessiveness

جمله های نمونه

1. I can very clearly understand obsessiveness, and the people who write to me see that I understand obsession and preciousness.
[ترجمه گوگل]من به وضوح می توانم وسواس را درک کنم و افرادی که برای من نامه می نویسند می بینند که من وسواس و گرانبها را درک می کنم
[ترجمه ترگمان]من به وضوح می توانم obsessiveness را درک کنم، و افرادی که برای من نامه می نویسند، این مساله را درک می کنم که من از وسواس و preciousness آگاه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Obsessiveness is an powerful solution for physical and social problems. Unfortunately it's also a major cause of emotional problems.
[ترجمه گوگل]وسواس راه حل قدرتمندی برای مشکلات جسمی و اجتماعی است متأسفانه این نیز یکی از دلایل اصلی مشکلات عاطفی است
[ترجمه ترگمان]obsessiveness یک راه حل قدرتمند برای مشکلات جسمی و اجتماعی است متاسفانه این یک علت اصلی مشکلات عاطفی هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This obsessiveness has even led to violent consequences. Last week, police in France said that they had thwarted a plot by a boy, to murder his school teachers.
[ترجمه گوگل]این وسواس حتی منجر به عواقب خشونت آمیز نیز شده است هفته گذشته پلیس فرانسه اعلام کرد که توطئه پسری برای قتل معلمان مدرسه اش را خنثی کرده است
[ترجمه ترگمان]این obsessiveness حتی منجر به عواقب خشونت آمیز هم شده است هفته گذشته، پلیس در فرانسه گفت که آن ها توطئه قتل یک پسر را خنثی کرده اند تا معلم مدرسه اش را به قتل برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This obsessiveness has even led to violent consequences.
[ترجمه گوگل]این وسواس حتی منجر به عواقب خشونت آمیز نیز شده است
[ترجمه ترگمان]این obsessiveness حتی منجر به عواقب خشونت آمیز هم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He retained that obsessiveness and excitement, never growing out of them.
[ترجمه گوگل]او این وسواس و هیجان را حفظ کرد و هرگز از آنها بیرون نیامد
[ترجمه ترگمان]او آن هیجان و هیجان را حفظ کرده بود و هرگز از آن ها دور نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nearly always, good writing is the product of self-restraint, narrow concentration and obsessiveness.
[ترجمه گوگل]تقریبا همیشه، نوشتن خوب محصول خویشتن داری، تمرکز محدود و وسواس است
[ترجمه ترگمان]تقریبا همیشه، نوشتن خوب محصول خویشتن داری، تمرکز محدود و obsessiveness است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the same way, readers put up with unintelligibility, obsessiveness, painful truths, lies, bad grammar—if, in compensation, the writers allows them to savor rare emotions and dangerous sensations.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، خوانندگان با نامفهومی، وسواس، حقایق دردناک، دروغ، گرامر بد کنار می آیند – اگر نویسندگان به عنوان جبران، به آنها اجازه دهند که احساسات نادر و احساسات خطرناک را بچشند
[ترجمه ترگمان]به همین طریق، خوانندگانی که حقایق دردناک، obsessiveness، حقایق دردناک، دروغ و دستور زبان بد را مطرح می کنند، به آن ها اجازه می دهند که احساسات نادر و احساسات خطرناک را دوست داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• state of being obsessive; compulsiveness

پیشنهاد کاربران

بپرس