تمرکز بیش از حد بر روی . . .
قفلی زدن
حساس شدن درباره موضوع
to think about something or someone much more than is necessary or sensible لانگمن
به چیزی بیش از حد فکر کردن
به چیزی بیش از حد فکر کردن
روی موضوعی قفل کردن
توی موضوعی گیر کردن
به موضوعی گیر دادن و دنبالش رفتن
توی موضوعی گیر کردن
به موضوعی گیر دادن و دنبالش رفتن
رو یه موضوعی کلید کردن - وقت زیاد روی چیزی گذاشتن
what are you obsessing over? ( رو چی کلید کردی؟ )
( برادرم توی تیپ ظاهریش نسبت به من وقت بیشتری میزاره ) My brother obsesses over how he looks way more than I do
what are you obsessing over? ( رو چی کلید کردی؟ )
( برادرم توی تیپ ظاهریش نسبت به من وقت بیشتری میزاره ) My brother obsesses over how he looks way more than I do