1. a dispassionate observer of the recent disputes
یک ناظر بی غرض مباحثات اخیر
2. an acute observer
مراقب تیزهوش
3. Most art forms require a contribution from the observer.
[ترجمه گوگل]بیشتر اشکال هنری نیازمند مشارکت ناظر هستند
[ترجمه ترگمان]اکثر اشکال هنری نیاز به کمک از طرف ناظر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You are here as an observer.
[ترجمه گوگل]شما به عنوان یک ناظر اینجا هستید
[ترجمه ترگمان]تو به عنوان یه ناظر اینجایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A casual observer would have taken them to be three men out for an evening stroll.
[ترجمه گوگل]یک ناظر گاه به گاه آنها را به عنوان سه مرد برای قدم زدن عصرانه می برد
[ترجمه ترگمان]یک بیننده عادی آن ها را به سه مرد برای گردش شبانه می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. To the casual observer, it would have looked like any other domestic argument.
[ترجمه گوگل]از نظر ناظر معمولی، این امر مانند هر بحث داخلی دیگری به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]برای یک ناظر معمولی، مثل هر دعوای خانوادگی دیگری به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. To the casual observer, the system appears confusing.
[ترجمه گوگل]برای ناظر معمولی، سیستم گیج کننده به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]برای ناظر معمولی، سیستم گیج کننده به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A casual observer would have guessed his age at 70.
[ترجمه گوگل]یک ناظر معمولی سن او را در 70 سالگی حدس می زد
[ترجمه ترگمان]یک ناظر اتفاقی می توانست سن او را در ۷۰ سالگی حدس بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The country was granted observer status at the summit.
[ترجمه گوگل]این کشور در این اجلاس به عنوان ناظر اعطا شد
[ترجمه ترگمان]این کشور به عنوان ناظر در نشست برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It's obvious even to the casual observer.
[ترجمه گوگل]حتی برای یک ناظر معمولی هم واضح است
[ترجمه ترگمان]حتی برای یک ناظر معمولی هم واضح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Even a casual observer could hardly have failed to notice the heightening of an already tense atmosphere.
[ترجمه گوگل]حتی یک ناظر معمولی نیز به سختی میتوانست متوجه اوجگیری فضایی که قبلاً متشنج شده بود، ناکام باشد
[ترجمه ترگمان]حتی یک ناظر عادی نیز به سختی می توانست توجه به شدید بودن یک جو حاکم را درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. An unwary observer could easily mistake this constellation for a comet.
[ترجمه گوگل]یک ناظر بی احتیاط به راحتی می تواند این صورت فلکی را با یک دنباله دار اشتباه بگیرد
[ترجمه ترگمان]یک ناظر بی احتیاط می تواند به راحتی این صورت فلکی را به خاطر یک ستاره دنباله دار اشتباه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The Sunday Observer had a headline saying, "Pop Star Arrested on Drugs Charges".
[ترجمه گوگل]ساندی آبزرور تیتری داشت: «ستارۀ پاپ به اتهام مواد مخدر دستگیر شد»
[ترجمه ترگمان]ناظر روز یکشنبه عنوانی را داشت که می گفت: \" ستاره پاپ با اتهامات مواد مخدر دستگیر شد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. To a casual observer, everything might appear normal.
[ترجمه گوگل]برای یک ناظر معمولی، همه چیز ممکن است عادی به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]برای یک ناظر معمولی، همه چیز ممکن بود عادی جلوه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. She used to edit the Observer.
[ترجمه گوگل]او قبلاً Observer را ویرایش می کرد
[ترجمه ترگمان]او سابقا ناظر را ویرایش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید